موسسه ماکس پلانک از آغاز تا امروز

عرفان کسرایی| وبسایت مجله دانستنیها

نام ماکس پلانک  یادآور بخش مهمی از دوران تحول تاریخی فیزیک جدید در قرن بیستم است. فیزیکدان بزرگ آلمانی که به عنوان پدر نظریه کوانتومی شناخته می شود.  اما این نام بلندآوازه ؛ نام یک انجمن علمی هم هست و همزمان نام یک بنگاه عظیم تولید علم را نیز به ذهن متبادر می کند.  انجمنی که در ۲۶ فوریه سال ۱۹۴۸  به نام انجمن ماکس پلانک به ریاست اتو هان در شهر گوتینگن آلمان بنیان نهاده شد و نام پدر نظریه کوانتوم ، ماکس پلانک، را بر خود  نهاد.  شخص اتوهان؛ کاشف شکاف هسته ای از سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۶۰ نخستین رییس انجمن (با عنوان ماکس پلانک) بوده  است. انجمن ماکس پلانک یک بنیاد بزرگ تولید علم است. رتبه بندی مجله تحصیلات عالی تایمز در سال ۲۰۰۶ نشان می دهد انجمن ماکس پلانک در بین مؤسسه‌های تحقیقاتی غیر دانشگاهی در زمینه علوم رتبه اول در دنیا و در زمینه تکنولوژی در جایگاه سوم جهان قرار دارد.

اما هر خشت و سنگ ساختمان موسسه ماکس پلانک در گوتینگن؛ اگر زبان به سخن می گشود ؛ حرفهای زیادی برای گفتن داشت و  بی تردید یکی از سخت ترین و تلخ ترین دوران های تاریخی اروپا را روایت می کرد. آدمهایی عجیب و نوابغی غیرقابل پیش بینی؛ که اندیشه های بلندی داشتند و نظریه ها و آثارشان دنیای علم را از پایه و اساس زیر و رو کرد. فیزیکدان بزرگ؛ ورنر هایزنبرگ  یکی از این افراد است که بدون پرداختن به او؛ تحلیل تاریخی موسسه ماکس پلانک غیرممکن است. هایزنبرگ یکی از پایه گذاران مکانیک کوانتومی بود و اصل عدم قطعیت او یکی از مشهورترین اصول فیزیک کوانتومی است. از دیگر سو بررسی تحولات تاریخی فیزیک جدید ؛ بدون در نظر گرفتن دوران حکومت رایش سوم و همچنین سالهای سخت جنگ جهانی دوم ممکن نیست. روی کار آمدن هیتلر و تشکیل حزب نازی؛ دانشمندان آلمان را نیز به دو گروه تقسیم کرد. افرادی مانند اینشتین و یا شرودینگر به هر دلیلی خاک ژرمن ها را ترک کردند و دیگران نظیر هایزنبرگ؛ زومرفلد؛ فون لاوئه  که از نظر مشرب سیاسی؛ لیبرال و محافظه کار بودند در آلمان باقی ماندند. آنها عقیده داشتند که دانشگاه باید تنها در خدمت منافع ملت آلمان باشد و به همین جهت باید پای خود را از مناقشات سیاسی بیرون بکشد. این گروه در سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۳۳ هم با جمهوری وایمار همکاری کرده بودند و به قول هایزنبرگ در دوره رایش سوم هم ماندند تا آنچه که نجات دادنی است نجات دهند. آنگونه که دکتر معصومی همدانی در مقدمه کتاب جزء و کل هایزنبرگ می نویسد؛ برخی مانند فون لاوئه  به اعمال حکومت نازی اعتراض کردند و برخی نیز مانند پاسکوال یوردان به قدری در سازش پیش رفتند که رسما به عضویت حزب نازی درآمدند.  با این وجود همه این افراد تقریبا در یک محور با یکدیگر هم عقیده بودند و آن هم این بود که پای مناقشات سیاسی نباید به حوزه‌ی علم کشیده شود.

هایزنبرگ همزمان یا کمی پیش از آغاز جنگ جهانی دوم؛ در تابستان ۱۹۳۹ در دانشگاه میشیگان آمریکا تدریس می کرد و فرصت را غنیمت می شمارد به دیدار انریکو فرمی فیزیکدان ایتالیایی می رود که با هم از کلاس درس ماکس بورن در دانشگاه گوتینگن آشنایی قبلی داشتند. در این گفتگو؛ فرمی هایزنبرگ را تشویق می کند که با توجه به شرایط بد سیاسی آلمان و احتمال وقوع قریب الوقوع جنگ؛ به آلمان باز نگردد و در آمریکا بماند. فرمی به کشف اتو هان در شکافت هسته ای اشاره می کند و می گوید؛ این کشف می تواند یک واکنش زنجیره ای راه بیاندازد و واقعا محتمل است که بمب اتمی ساخته شود. هایزنبرگ اما خوشبینانه به قضیه نگاه می کند و می گوید من فکر می کنم مدتها پیش از آنکه اولین بمب اتمی ساخته شود جنگ تمام شده است. با این وجود هایزنبرگ ؛ پیشنهاد فرمی مبنی بر عدم بازگشت به آلمان را جدی نمی گیرد و تنها به گفتن این اکتفا می کند که امیدوار است یک بار دیگر بتوانیم یکدیگر را ملاقات کنیم. هایزنبرگ در آگوست سال ۱۹۳۹ با کشتی به آلمان باز می گردد و به قول خودش خالی بودن کشتی از مسافر؛ به درستی استدلال فرمی گواهی می داد! هایزنبرگ می گوید: اوایل ماه سپتامبر یک روز صبح زود داشتم به اداره پست می رفتم که خبر شروع جنگ را شنیدم. صاحب هتل به من گفت جنگ با لهستان شروع شده است؛ نگران نباشید آقای پرفسور؛ ظرف  ۳ هفته کار تمام می شود!

هایزنبرگ در تمام گفتگوهایش با سایر فیزیکدانان معتقد بوده که ساخت بمب اتمی با اورانیوم طبیعی ممکن نیست؛ واکنش زنجیره ای را فقط می توان در اورانیوم ۲۳۵ خالص یا دست کم اورانیوم ۲۳۵ بسیار غنی شده آغاز کرد. او بر این باور بود ه دستیابی به چنین چیزی اگر حتی امکان هم داشته باشد مستلزم تلاش فنی بسیار بسیار عظیمی است و نه آلمانی ها می توانند از پس آن بر آیند نه آمریکاییها و انگلیسی ها.

باری! دوران تلخ و ویرانی جنگ جهانی دوم سپری می شد و در اواخر سال ۱۹۴۱؛ باشگاه اورانیوم آلمان کم کم موانع و مشکلات سر راه بهره برداری از انرژی اتمی را می شناخت و در این سال فیزیکدانان آلمان می دانستند که با استفاده از اورانیوم طبیعی و آب سنگین می توان یک رآکتور هسته ای ساخت  . به گفتهء هایزنبرگ؛ فیزیکدانان  تصور می کردند که مشکلات فنی بر سر راه ساخت بمب اتمی آنقدر زیاد است که در شرایط جنگی آلمان عملا این مساله منتفی و غیر ممکن است.  از این رو می توانستند گزارش صادقانه ای به مقامات اعلام کنند و مطمئن باشند که بمب اتمی در آلمان ساخته نخواهد شد. هایزنبرگ در اتاق کارش؛ در انیستیتوی فیزیک کایزر ویلهلم در بحث های طولانی که با همکاران و دوستانش داشته دچار اشتباه محاسباتی می شود و به کارال فریدریش می گوید: من فکر می کنم فیزیکدانان آمریکایی هم علاقه زیادی به ساختن بمب اتمی نداشته باشند. اوضاع جنگ به تدریج بدتر و بدتر می شد. شب اول ماه مارس ۱۹۴۳هایزنبرگ در جلسه آکادمی هوانوردی وزارت هوانوردی آلمان نازی در میدان پستدام شرکت کرد و حملات هوایی همان شب آغاز شدند. چند بمب به ساختمان وزارتخانه اصابت کرد و دیوارها و سقف ها فرو ریخت. اتو هان هم در این جلسه حضور داشت و بعد از پایان حملات همگی از پناهگاه خارج شدند.  تا جایی که چشم کار می کرد آتش و خاکستر بود و دود از تمام شهر بلند می شد. یک ساعت و نیم پیاده روی به هایزنبرگ و  همکاران این امکان را داد که راجع به آینده علم و فناوری کشور پس از پایان احتمالی جنگ گفتگو کنند. آدولف بوتنانت که یک بیولوژیست و شیمی دان انیستیتو کایزر ویلهلم بود از هایزنبرگ می پرسد: به نظر شما در آلمان بعد از جنگ؛ چه شرایط و امکاناتی برای کار علمی خواهیم داشت؟ تا آن زمان بهترین انیستیتو های ما لابد نابود شده اند و بسیاری از دانشمندان جوان مان نیز جان خود را از دست داده اند؛ ملت هم لاجرم آنقدر فقیر شده که که  حتما هیچ اولویتی برای کار علمی نمی تواند قائل باشد. اما پژوهش علمی ؛ ضرورت تجدید حیات اقتصادی است و بدون آن آلمان نمی تواند در جامعه اروپایی امیدی به بقا داشته باشد. این گفتگوی طولانی به آنجا می رسد که بوتنانت به هایزنبرگ می گوید انجمن کایزر ویلهلم شاید مبنای مناسبی برای احیای پژوهش علمی در آلمان پس از جنگ باشد. در  خلال این بحث ها هایزنبرگ به منزل می رسد که البته ویرانه ای بیش نبود هنوز در آتش می سوخت.

هایزنبرگ در سال 1947
هایزنبرگ در سال 1947

کمی پس از آن هایزنبرگ ؛ اقدام به انتقال خانواده اش از لایپزیگ به اورفلد می کند و همه چیز بدتر از قبل پیش رفته تا اینکه در آوریل سال ۱۹۴۵ حلقه محاصره تنگ تر می شد و یک روز در اواسط ماه آوریل ؛ در ساعت ۳ بامداد هایزنبرگ مسیر طولانی پیاده ای را پیش می گیرد. سفری که ۳ روز به طول انجامید و به گفته خودش یک هفته تمام پس از رسیدن به اورفلد ؛ مشغول ساخت سنگر بود ذخیره غذا. تا اینکه سرانجام در روز ۴ ماه می ؛ سرهنگ  پاش آمریکایی در راس یک گروه سرباز آمریکایی؛ هایزنبرگ را به اسارت می گیرد. قوای فاتح جنگ ؛ هایزنبرگ را به فارم هال تقریبا در ۴۰ کیلومتری کمبریج انتقال می دهند و فیزیکدانان آمریکایی شروع به بازجویی از دانشمندان آلمانی می کنند. در همین دوره اسارت در روز ۶ آگوست بود که خبر بمباران اتمی هیروشیما منتشر شد؛ چیزی که حتی در تصور هایزنبرگ و همکارانش نیز نمی گنجید. در ژانویه ۱۹۴۶ ؛ دانشمندان آلمانی آزاد می شوند و به آلمان باز می گردند. در این دوره پر از آشوب و یاس و وحشت اروپای جنگ زده و آلمان ویران شده؛ دانشمندان آلمانی انگیزه بازسازی دارند. چیزی که از سال ۱۹۳۳ حتی قبل از شروع جنگ درباره اش فکر کرده بودند.  آنها به گفته هایزنبرگ نمی توانستند انجمن کایزر ویلهلم را به همان صورت سابق و در همان محل قبلی بر پا کنند. آینده سیاسی برلین مشخص نبود و نیروهای متفقین اجازه نمی دادند نام قیصر جایی تداعی شود. انگلیسی ها به زعم خودشان لطف کردند ساختمانهای انیستیتو پیشین تحقیقات هوانوردی گوتینگن آلمان را در اختیار فیزیکدانان آلمانی بگذارد. حالا هایزنبرگ به شهری کوچ می کرد که ماکس پلانک ۹۰ ساله نیز در آن اقامت گزیده بود. اتو هان بعد از مرگ ماکس پلانک؛ کار سرپرستی بازسازی موسسه ای که دیگر نام او به انجمن ماکس پلانک تغییر یافته بود بر عهده گرفته بود و بعدها اولین رییس این انیستیتو شد. انجمن بزرگ تولید علمی که دفتر تاریخ آن لبریز است از رنج ها و امیدها  تلاش ها و یاس ها و شکست ها.

موسسه ماکس پلانک امروزه یکی از بزرگترین موسسات تولید علم دنیاست. موسسه بزرگی با دهها موسسه تابعه در آلمان و ایتالیا؛ لوکزامبورگ و هلند و آمریکا که اساسا در سه بخش عمده فعالیت می کند. زیست شناسی و پزشکی با ۲۷ سازمان پژوهشی و ۷ موسسه زیرمجموعه؛ یکی از مهمترین فعالیت های این بخش از ماکس پلانک در زمینه نوروبیولوژی است. بخش فیزیک؛ شیمی و فنی با ۳۲ موسسه زیر مجموعه و دست آخر پژوهش های علوم انسانی با ۱۹  موسسه فعال. این موسسه عظیم تولید علم در سال ۲۰۰۶ از سوی مجله تحصیلات عالی تایمز به عنوان برترین موسسه پژوهشی غیردانشگاهی دنیا انتخاب شد.   شاید هیچ موسسه ای در سراسر دنیا از حیث تعداد برندگان جایزه نوبل نتواند با موسسسه ماکس پلانک رقابت کند. این موسسه  از سال ۱۹۴۸ تا کنون ۱۸ برنده نوبل داشته است.

والتر بوتهه Walter Bothe در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل فیزیک؛

کارل تسیگلر Karl Ziegler؛ شیمی ۱۹۶۳

فوودور لینن  Feodor Lynen پزشکی ۱۹۶۴

مانفرد آیگن Manfred Eigen شیمی۱۹۶۷

کنراد لورنتس Konrad Lorenz پزشکی ۱۹۷۳

گئورگس کوهلر , Georges Köhler پزشکی ۱۹۸۴

کلاوس فون کلیتسینگ Klaus von Klitzing فیزیک ۱۹۸۵

ارنست روسکا Ernst Ruska فیزیک ۱۹۸۶

یوهان دایزنهوفر Johann Deisenhofer شیمی۱۹۸۸

هارتموت میشل Hartmut Michel شیمی ۱۹۸۸

روبرت هوبر Robert Huber  شیمی ۱۹۸۸

اروین نهر Erwin Neher ؛ پزشکی ۱۹۹۱

برت زاکمان Bert Sakmann پزشکی ۱۹۹۱

کریستیان نوسلاین فولهارد  Christiane Nüsslein-Volhard پزشکی ۱۹۹۵

پاول کروتسن Paul Crutzen در سال شیمی۱۹۹۵

تئودور هنش  Theodor Hänsch فیزیک ۲۰۰۵

گرهارد ارتل Gerhard Ertl ۲۰۰۷ شیمی

اشتفان هل Stefan Hell شیمی ۲۰۱۴

از نظر تاریخی موسسه ماکس پلانک را در ادامه همان موسسه قیصر ویلهلمز  به شمار می آورند و به همین سبب حد فاصل سالهای ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۵؛ یک کارگروه ویژه برای ثبت اسناد تاریخی موسسه در دوران رایش سوم؛ تشکیل شد. نتیجه این پژوهش های تاریخی به تدریج از سال  ۱۹۹۹ در ۱۸ جلد با عنوان ٬تاریخچه‌ی انجمن قیصر ویلهلم در دوران ناسیونال سوسیالیست ها (نازی ها)٬ منتشر شد.

در موسسه ماکس پلانک پژوهش های فوق العاده و گاه عجیبی انجام می شود. گاهی نیز این پژوهش ها اعتراضاتی را بر می انگیزد که در ادامه به یک نمونه از آن خواهیم پرداخت. مثلا یک انیستیتو در ماکس پلانک ؛ روی اثر زندگی شهری و آلودگی های صوتی صنعت و خودرو بر تغییر تن آواز پرندگان یا بر روش های ارتباطی حیوانات با هم پژوهش می کند. پژوهشی که بر روی کار آزمایشگاهی و مدلسازی های ریاضی بنا شده است.

از جمله پژوهش های جنجالی این موسسه در سالهای اخیر می توان به ماجرای نقض حقوق حیوانات در جریان تست ادراک در آزمایشگاه موسسه ماکس پلانک در توبینگن آلمان اشاره کرد که طی آن فیلم محرمانه این آزمایشگاه به بیرون درز کرد. پژوهشی که در آن تحقیق روی مغز میمون زنده با برداشتن استخوان جمجمه ؛ منظره غیراخلاقی و سیاهی از پژوهش علمی را به نمایش می گذاشت. اگرچه موسسه ماکس پلانک با صدور بیانیه ای تلاش نمود که نشان دهد؛ پژوهش های انجام شده در بخش نورولوژی را بر اساس مراعات پروتکل های حفظ حقوق حیوانات انجام می دهد؛ اما این بیانیه ها چیزی از شدت اعتراضات حامیان حقوق حیوانات کم نکرد.

باری! موسسه ماکس پلانک ؛ تاریخ پر فراز و نشیبی دارد. شاید هایزنبرگ؛ در آن شب دهشتناک اول ماه مارس ۱۹۴۳ پس از آن بمباران های هوایی؛ در حالی که از میان خرابه ها و دود و آتش میدان پستدام بیرون می آمد و در آن پیاده روی یک ساعت و نیمه با آدولف بوتنانت در میان ویرانه ها  حرف می زد ؛ هرگز تصورش را هم نمی کرد که روزی موسسه ماکس پلانک؛ یکی از بزرگترین موسسات تولید علم دنیا شود.

 

Leave a Reply