آیا خداباوری محصول تکامل زیستی ماست؟

عرفان کسرایی| بی بی سی فارسی نوزدهم جولای 2018

زمانی که از باور به خدا صحبت می کنیم پیش از هر چیز باید مقصود خود را از خدا و مفهوم آن روشن سازیم. نگاهی به لیست خدایان در طول تاریخ نشان می دهد  که مفهوم خدا بسیار فراتر از خدایان ادیان ابراهیمی است. به بیان دیگر، گانش پسر شیوا با سری همانند فیل در هندوستان، خدایان جزایر پلینزی، خدایان محلی سریلانکایی تامیلی، خدایان آزتک‌ها و خدایان مصر و یونان باستان نیز خدایانی محسوب می شوند که ممکن است حتی نام آن ها را نیز نشنیده باشیم. هر چند که امروزه خدایی چون زئوس، یکی از قدرتمندترین خدایان یونان باستان به تاریخ پیوسته و حس ایمان دینی و پرستش را در کسی زنده نمی کند اما هرکدام از این خدایان، روزگاری در گوشه ای از پهنه گیتی ، پیروانی داشته اند و برای بسیاری مقدس بوده اند. تنها در دایرةالمعارف خدایان* بیش از ۲۵۰۰ خدای موجود در تاریخ بشر معرفی شده است. اما به راستی منشاء باور انسان به دین و خدا چیست؟ این موضوعی است که دانشمندان و فیلسوفان بسیاری را با خود مشغول کرده است و هر یک تلاش کرده اند پاسخی برای این پرسش بیابند که باور به خدا از چه زمانی و بر چه مبنایی در فرهنگ های مختلف بشری شکل گرفته است. از دید فروید منشا باور دینی را باید در روان رنجوری بشر جستجو کرد و از دید دورکهایم ، دین یک برساخته اجتماعی است. ریچارد داوکینز، زیست شناس تکاملی، دین را از منظر فرگشتی و بر مبنای نظریه داروین مورد بررسی قرار می دهد و در کتاب مشهور خود (توهّم خدا) می گوید: اگر عصب شناسان یک مرکز مرتبط با باور به خدا در مغز پیدا کنند، دانشمندان داروینیستی همانند من همچنان در پی آنند که دریابند چرا انتخاب طبیعی به گزینش چنین مرکزی انجامیده است؟ به عبارت دیگر خواهیم پرسید چرا آن دسته از نیاکان ما که به لحاظ ژنتیکی مستعد داشتن چنین مرکزی در مغز خود بوده اند باقی مانده و تولید مثل کرده اند؟ پرسش داوکینز در حقیقت این است که دین چه کارکرد و فایده ای برای انسان داشته که با گذشت حدود ۸۰ هزار سال پیش تا کنون بشر را با خود مشغول کرده است. آیا دین عامل سازگاری انسان با محیط بوده است؟

به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺗﻮﻫّﻢ ﺧﻮﺩﺷﯿﻔﺘﮕﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﯾﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.

 

دین، میراث فرهنگی مفید یا مضر؟

در باب اینکه دین در طول تاریخ حیات انسان فایده یا صرفه تکاملی داشته دیدگاه های مختلفی وجود دارد. برخی دین را به عنوان یک پارازیت فرهنگی**  می بینند که اگرچه برای میزبان انسانی خود فایده ای ندارد و چه بسا مضر هم باشد اما به مثابه انگل فرهنگی برای تکثیر و بقای خود از میزبان انسانی بهره برده است. برخی دین را عامل انسجام درون گروهی در رقابت با دیگر گروه ها می دانند و به عبارتی قائل به این نکته هستند که دین برای بقای گروه های انسانی، فایده تکاملی داشته است. برخی بر این باورند که دین ، نه به صورت مستقیم بلکه محصول جانبی و غیرمفید از خصیصه های دیگری است که به سود سازگاری انسان با محیط بوده اند. آنها رفتار شب پره را مثال می آورند که در حرکت به سمت شعله شمع، رفتاری از خود بروز می دهد که باعث مرگ او می شود. این رفتار  شب پره از دید دانشمندان ، محصول فرعی از پرواز شب پره به سمت ماه و به قصد جهت یابی بوده است. انسان مذهبی وقت و انرژی و هزینه و حتی زندگی خود را وقف باورهایی می کند که کمترین سودی به حال او ندارد اما این رفتار از دید ریچارد داوکینز یک محصول جانبی نامطلوب یا یک انحراف از یک خصیصه دیگر است که شاید زمانی مفید بوده است. به بیان دیگر، گرایشی که در شرایط خاصی توسط نیاکان ما انتخاب شده در واقع دین نبوده است و بلکه فایده های دیگری داشته و تنها به شکلی کاملا تصادفی در قالب رفتار دینی ظاهر شده است.

خداباوری از دید داروین

بحث های بسیاری بر سر تفاوت میان بی خدایی و ندانم گرایی در جریان است. خداباوران با یک معیار و شدت مشخص درگیر ایمان به خدا نیستند و بسیاری از بی خدایان نیز در قاب اندیشه خود جایی بین بی خدایی و ندانم گرایی به سر می برند. ریچارد داوکینز در کتاب توهم خدا معیاری را معرفی می کند که به عدد داوکینز*** مشهور شده است. بر این اساس عدد ۱ بیانگر اعتقاد عمیق به خدا و خداباوری حداکثری و عدد ۷ نشان دهنده بی خدایی حداکثری است.  خود داوکینز درباره اینکه کجای این معیار ایستاده می گوید جایی روی شش اما متمایل به هفت. او می افزاید من یک ندانم گرا هستم و آگنوستیک بودن من به وجود خدا به اندازه آگنوستیک بودن من به وجود پری در انتهای باغ است. چارلز داروین نیز دست کم آن گونه که از روی آثار و مکاتبات به جا مانده از او می توان دریافت، بی خدا نبوده است و در نوشته ای مربوط به سال ۱۸۷۹ یعنی سه سال پیش از مرگ می نویسد من هرگز در شدیدترین نوسان های فکری ام آتئیست به معنای منکر وجود خدا نبوده ام و فکر می‌کنم به ‌طور کلی و هر چه پیرتر می شوم، اغلب تعبیر آگنوستیک ، شرح درست تری از وضعیت ذهنی من به دست می دهد.

باور به خدا از دید زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است.

 

خداباوری از دید فروید و از منظر فیزیولوژی مغز

 باور به خدا از دید زیگموند فروید، عصب شناس و روانکاو مشهور اتریشی یک امر توهّمی است و خدا در نظر او همان مفهوم پدر است که در ذهن انسان تعالی پیدا کرده است. مفهومی که آدمی بر اثر نیازها و ناتوانی های خود در دوران کودکی به آن پناه برده است. از دید فروید باور دینی از جمله رفتارهای روان رنجورانه انسان مانند وسواس به شمار می رود. با ظهور علم مدرن، بررسی مکانیسم عمل مغز و نقش آن در باور به خدا و ماوراء الطبیعه نیز میسر شد. به تدریج منشاء توهمات دینی و درگیری ذهنی با مذهب و خدا و ارتباط آن با اختلالات شدید سامانه لیمبیک مشخص شد و انسان دانست که ادراکات و تجربیات اسرارآمیز دینی و راز و نیاز و حس پرستش و زانو زدن در برابر قدرتی فراطبیعی از کجا ناشی می شود. مطالعه سال ۲۰۱۶ جانستون**** حتی امکان ارتباط بین تجربیات عمیق مذهبی***** از یک سو و بیماری صرع از سوی دیگر را مورد بررسی قرار می دهد. اگر بتوان دینداری را با فعالیت های الکتریکی غیرطبیعی مغز توضیح داد و باور به خدا را با کارکرد لوب گیجگاهی، دیگر جایی برای خدا و افسانه های دینی باقی نمی ماند و دین و خدا چیزی جز میراث تکاملی زیستی و چیزی جز عملکرد طبیعی مغز نیستند. یافته های داروین در زیست شناسی و صورت بندی نظریه تکامل در کنار پیشرفت های علم به خصوص در نوروساینس و علوم اعصاب به نوعی تکمیل قطعات پازل فهم ما از جهان به شمار می روند. درست همانگونه که کپرنیک در سال ۱۵۴۳ نشان داد زمین مرکز کائنات نیست و هیچ جایگاه ویژه ای نیز در کیهان ندارد، داروین نیز به ما نشان داد که انسان نه تنها اشرف مخلوقات نیست، بلکه حتی با برنج و ماهی و شامپانزه نیز منشا یا نیای مشترک دارد. ضمن آنکه انتخاب طبیعی، مکانیسم پیشنهادی داروین برای تکامل زیستی، جایی برای باور به خدا و افسانه های عهد عتیق که در سِفر پیدایش وداستان آفرینش آدم و حوا و هابیل و قابیل که در کتاب های دینی آمده باقی نمی گذارد. به تعبیر زیگموند فروید ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺗﻮﻫّﻢ ﺧﻮﺩﺷﯿﻔﺘﮕﯽ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ و ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺍﺭﻭﯾﻦ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﯽ ﺭﺳﺪ ﺍﯾﻦ تکبر انسان که ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﺗﻮﻫﻤﯽ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﻩ است.

*Encyclopedia of Gods

**Cultural Parasite

***Dawkins number (DN)

****Brick Johnstone

*****hyper-religious experiences

 

متن این مقاله در وبسایت بی بی سی فارسی

9 Comments

  1. سلام و خداقوت گر چه گویا بیخدائید
    کامنتم به مقاله بالا ربطی ندارد ،ببخشید اما راه دیگری برای ارتباط پیدا نکردم
    در جایی خواندم که پروفسوری به نام شهریار صدیق افشار در آزمایشی اصل مکملیت را نقص کرد.
    برایم بسیار جای تعجب بود که همچین اصلی(از بوهر) رد شود و سروصدا نکند یا جایزه نوبلی چیزی دریافت نکند.
    حالا سوال من اینست که آیا این ماجرا راست است؟ شما که در دانشگاهی آلمانی هستید آیا نام این شخص آنجا شناخته شده است؟ یا ماجرا دروغیست.
    اگر راست باشد باید شناخته شده تر و معروف تر (حداقل از مرحوم میرزاخانی) باشد.
    سپاس

    • درود. بله چنین آزمایشی وجود دارد اما نتیجه آن مورد بحث است
      در فیزیک ، هر نظریه ممکن است سال ها و بلکه دهه ها زمان نیاز داشته باشد تا مورد رد یا تایید قرار بگیرد

  2. سلام، متشکرم
    چگونه معلوم میشود که ایا تکامل مغز و ذهن انسان میتواند باعث کشف از ساحت متفاوت شود؟
    سلامتی و امنیت و… آسایش و آرامش و رستگاری برای همه

    • درود. برای مطالعه در زمینه تکامل مغز می توانید به آثار آقای دکتر تقی کیمیایی اسدی مراجعه کنید

  3. سلام. چرا از نظریه جولین جینز چیزی ننوشتید؟

  4. سلام
    یکم: اگر نظریه داروین، توهم خودشیفتگی انسان را نابود کرد و با فرضیات خود انسان را متواضع کرد و به او فهماند که اشرف مخلوقات نیست، پس چطور اندیشه اومانیسم چنین گسترده و غالب شد؟ به نظر می رسد این اندیشه در تقابل با داروینسم است.
    دوم: متوجه نشدم که آخر پاسخ داوکینزچیست. چرا انتخاب طبیعی به گزینش مرکز خداباوری در مغز رسیده است؟ دین چه فایده ای دارد که باقی مانده است؟
    سوم: طبق معیار عدد داوکینز، جنابعالی در کدام درجه ایستاده اید؟ بین یک تا هفت، خود را در چه جایگاهی می بینید؟
    متشکرم

    • درود
      هم داروینیسم و هم اومانیسم ، نحله ها و قرائت های گوناگون دارند و باید واضح ساخت که مقصودمتن کدام قرائت از هر کدام است
      دوم: احتمالا دینداری محصول فرعی و جانبی خصیصه دیگیری بوده که آن خصیصه فایده های دیگری داشته است
      سوم: من احتمالا جایی حدود پنج ایستاده ام

  5. با عرض سلام.
    اخیرا جناب ابوالحسن بنی‌صدر در تلویزیون سپیده استقلال و آزادی صحبت‌هایی پیرامون روش‌شناسی انجام داده‌اند که طی آن در مورد بیگ‌بنگ و وجود خدا و این که چرا ایمان به وجود خدا برای زیست انسان مهم است، انجام داده‌اند و گفتند که در یکی از فصل‌های کتاب “رشد” که خودشان نوشته‌اند، این ادعا را به تفصیل بیان کرده‌اند. شما هم صحبت‌هایی پیرامون این که خدا یک فرض پیچیده است با جناب سروش دباغ در برنامه پرگار انجام دادید. آیا شما نظری در جواب جناب ابوالحسن بنی‌صدر دارید؟
    باتشکر

    • درود. متاسفانه کتاب ایشان را نخوانده ام و صحبت های ایشان در این زمینه را نشنیده ام که بتوانم دقیق نظری بدهم

Leave a Comment