عرفان کسرایی| بی بی سی فارسی، ششم اکتبر 2018
اینترنت برای همه ما فرصت یک زندگی دوگانه را فراهم آورده است. زندگی اول در دنیایی می گذرد که واقعی است. دنیایی که در آن اشیاء را لمس می کنیم، از سرما به خود می لرزیم، سر کار می رویم، می خوابیم، می خندیم و حتی بحث و جدل می کنیم. در این دنیا هر یک از ما از الگوهای معین و مشخصی پیروی می کنیم و رفتار و شخصیت مخصوص به خود را داریم. برخی درون گرا و برخی برون گرا، برخی مضطرب و برخی مسئولیت پذیر و برخی در تعامل با محیط اجتماعی خود پرهیاهو یا زودرنج یا صمیمی یا غیرقابل اعتمادیم. الگوهای شخصیتی پیچیده ای که گاهی تفکیک و تشخیص آن ها از یکدیگر برای روان شناسان نیز چندان ساده نیست. اما از اینها گذشته ، زندگی ما در دنیای دوم، یعنی دنیای فضای مجازی ممکن است قدری با دنیای اول متفاوت باشد. در فضای مجازی ممکن است فردی خجول و مودب و آرام، بی پرواتر از دنیای واقعی ظاهر شود و سخنانی بگوید که در دنیای واقعی به ندرت ممکن است بر زبان آورد. این که رفتار فرد در فضای مجازی (برای نمونه بر اساس الگوی لایک زدن های فیس بوکی او) پرده از پنهان ترین زوایای ذهنی و روانی شخص بر می دارد موضوعی است که در سال های اخیر به شدت مورد بحث بوده و مطالعات فراوانی نیز در این باره انجام شده است.
(ر.ک به مطالعه سال ۲۰۱۴ کوزینسکی)
آسیب شناسی رفتاری در فضای مجازی
دنیای اینترنت هرچند که دنیای واژگان است و تصاویر و صداها و اعداد، اما از جهاتی به اندازه دنیای زندگی روزمره ما واقعی است. اغلب ما ساعات بسیاری از هفته را در شبکه های اجتماعی می گذرانیم و به عبارت دیگر، فعالیت ما در دنیای مجازی، در عمل از زندگی دنیای واقعی جدا نیست. بر اساس یک مطالعه آفکام در سال ۲۰۱۵، زمان آنلاین بودن افراد در انگلستان به بیش از بیست ساعت در هفته رسیده و در مقایسه با ده سال پیش، دوبرابر شده است. در چنین دنیایی، هر نوع تیپ شخصیتی می توان یافت. از ترول های اینترنتی گرفته که با بیان مطالب محرک و توهین آمیز و مطالب جنجال برانگیز یا ناراحت کننده در پی ایجاد تشنج در فضای گفتگوها هستند ، تا کاربرانی که با توهین و تهدید دیگر کاربران، جایی برای گفتگوی سالم و تبادل نظر باقی نمی گذارند. تحلیل چنین رفتارهایی اساسا کار روان شناسان اجتماعی است و اینکه چه چیزی پشت چنین رفتارهایی نهفته، مساله ای است که سالها ذهن روانشناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی را با خود درگیر کرده است. اینکه کدام طیف سیاسی و کدام طبقات اجتماعی و با چه اهدافی دست به رفتارهای ضداجتماعی می زنند چندان روشن نیست. برای اظهار نظر در چنین مسائلی باید پژوهشی میدانی کرد. در غیر این صورت اظهارنظرهای شخصی و سلیقه ای مبنی بر اینکه طرفداران یک طیف سیاسی فحاش اند، مبنایی ندارد و قابل استناد نیست. اما آنچه که از ظاهر امر بر می آید این است که فحاشی و تهمت و و رفتار ترول ها پدیده ای است که در همه گروه های اجتماعی و سیاسی و در همه کشورهای جهان وجود دارد. این رفتارها الزاما هم رنگ و بوی سیاسی ندارد. در سالهای گذشته حملات اینترنتی به فیس بوک و اینستاگرام بازیکنان فوتبال و والیبال بارها و بارها به موضوع بحث روز تبدیل شد و نشان داد که بحث مزاحمت های اینترنتی، توهین و فحاشی و نظایر آن، به مراتب گسترده تر و فراتر از این و آن طیف و گروه سیاسی است.
خشم و پرخاش، ترول های مودب
در فضای نابسامان اقتصادی و اجتماعی و در شرایط بی ثباتی سیاسی حکومت در ایران، امید به آینده روز به روز کمرنگ تر می شود. نسلی سرخورده که نه بختی برای کسب و کار دارد و نه امیدی به بهره مندی از یک زندگی سعادتمند، خشم فروخفته ای در خود احساس می کند که ممکن است چون آتشی زیر خاکستر از هر فرصتی برای شعله ورشدن استفاده کند. این جملات صرفا بر پایه حدس و گمان شخصی نیست. بر مبنای گزارش سال ۲۰۱۷ موسسه گالوپ، ایرانی ها، عراقی ها و مردم سودان جنوبی، عصبانی ترین مردمان جهان هستند. عده ای از متخصصان، مساله پرخاش و عصبانیت و به بیان دیگر مساله سلامت روانی جامعه را با فاکتورهایی مانند تولید ناخالص داخلی و نرخ بیکاری مرتبط می دانند. در چنین شرایطی دور از انتظار نیست که مردمان خشمگین از اختلاف طبقاتی، رانت و فساد حاکم بر جمهوری اسلامی در برابر کمترین همدلی با نظام حاکم، واکنشی خشمگینانه از خود نشان دهند. خشم و پرخاش، فحاشی و توهین از هر سو و از هر طیف سیاسی که باشد رفتاری ضداجتماعی و ناپسند است اما نباید روی دیگر این سکه را نادیده گرفت. در عین حال که فحاشی ناپسند است، ترول های مودب نیز که به خشم عمومی دامن می زنند نیز در بروز چنین وضعی بی تقصیر نیستند. روزنامه نگار ساکن اروپا و ایالات متحده که از سیاست های حکومت ایران دفاع می کند و یا حتی به صراحت وضع اقتصادی و سیاسی حاکم بر ایران را عالی و خوب ارزیابی می کند ، نفت به آتش خشم قربانیان و آسیب دیدگان حکومت می ریزد. فعال سیاسی که اصرار دارد نشان دهد وضع در ایران به این بدی ها که می گویند نیست و در غرب هم همه با مشکلات مالی و سیاسی روبرو هستند، حتی اگر کلمات خود را در پوشش ادب صورت بندی کند، در عمل نقش یک ترول اینترنتی را بازی کرده است.
سه ضلع برای یک بن بست
تضاد بین گفتمان ها تنها در یک جامعه مدنی ، به بیان دیگر تنها در یک جامعه باز است که به شکلی عقلانی نمود پیدا می کند اما در شرایطی بحرانی که در آن ارزش پول ملی ساعت به ساعت در حال کاهش است و به دلیل سیاست های توسعه طلبانه و سرکوب گرانه حکومت، کشور در سایه تحریم و اقتصاد در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفته است، به سختی می توان انتظار بحث هایی آزاد و در فضایی غیر هیجانی داشت. در چنین فضای ملتهب و پرتنشی، توهین و پرخاش تقریبا در بین همه گروه های سیاسی دیده می شود و به عبارت دیگر به یک پدیده عمومی تبدیل شده است. مثال ها و مصداق های بسیاری نشان می دهد که مساله فحاشی و توهین بر خلاف آنچه که برخی می گویند محدود به عده ای از بین براندازان نیست. با جستجویی در شبکه های اجتماعی در خواهیم یافت که چهره های شاخص اصلاح طلبی بارها و بارها از توهین ها و کلمات اهانت آمیز استفاده کرده اند و برای نمونه مخالفان را کرکسان سرنگونیطلب یا مگس های مجازی نامیده اند. بنابراین به نظر می رسد نسبت دادن فحاشی به براندازان تنها یک برچسب سیاسی باشد و در عمل می توان نمونه های بسیاری هم از توهین و فحاشی هواداران دو جناح حکومت به سایرین یافت. ضمن اینکه توهین و پرخاش، تنها عاملی نیست که فضای بحث را مسدود می کند و جو غالب گفتمان سازنده را مسموم. به هم ریختن فضای گفتمان دو ضلع دیگر نیز دارد. بیان نظریات تحریک آمیز و انکار واقعیات و دردها و مشکلات جامعه یا بات دانستن مخالفان و انکار وجود و هویت آنها، لااقل از این حیث که فضای بحث را ملتهب می کند دست کمی از توهین و فحاشی ندارد. کارشناسی سیاسی که می گوید مردم ایران در طول تاریخ هرگز مانند امروز مرفه و خوشبخت نبوده اند، بدیهیاتی را انکار می کند که طبیعتا به خشم بسیاری دامن می زند. در کنار توهین و فحاشی به عنوان بخشی از مشکل، مساله تهدید را نیز به عنوان ضلع سوم در به هم ریختن فضای گفتمان نباید نادیده گرفت. توهین و فحاشی از سوی هر گروه و طیف سیاسی که باشد محکوم است و به هر طریقی باید راهی برای مقابله و محدود کردن آن یافت. اما در عین حال، روحانی اصولگرا که پیشنهاد سر بریدن افراد به دلیل اهانت به مقدسات می دهد و وکیل اصلاح طلبی که خواستار اجرای حکم ساب النبی (حکم مرگ) برای یک خواننده می شود، حتی اگر از کلمات مودبانه هم استفاده کرده باشد نقش بسیار مخرب تری ازنقش فحاشان و توهین کنندگان بازی می کند. از این رو فحاشی و توهین تنها یکی از مشکلات موجود بر راه تحمل و مدار در شبکه های اجتماعی است. مشکلی که بدون در نظر گرفتن بستر فرهنگی و با نادیده گرفتن دو ضلع دیگر، نمی توان راه حلی برای آن یافت.
نسخه منتشر شده این مقاله در بی بی سی