عرفان کسرایی|روزنامه شرق، شماره ۲۹۲۷ ، پنج شنبه ۱۲مرداد نود و شش
دانشمندان در زبان و ادبیات علمی مدام از تعاریف و مفاهیمی مانند قانون، فرضیه، اصل و نظریه و مانند آن استفاده میکنند. مرزبندی میان این اصطلاحات دشوارتر از آن است که در نگاه اول به نظر میرسد. حتی ممکن است بسیاری از دانشآموختگان دانشگاهها نیز نتوانند تفاوت میان نظریه و فرضیه را بهدرستی و به صورت دقیق توضیح دهند. در دید افکار عمومی ممکن است فرضیه صرفا به معنای یک فرض بیحسابوکتاب بهشمار آید. بسیاری ممکن است نظریه را با نظر جابهجا بگیرند و تصور کنند که دانشمندان هرروز حرف خود را عوض میکنند و مثلا یک روز میگویند ویتامین دی میتواند از بروز سرطان جلوگیری کند و یک روز میگویند همین ویتامین دی میتواند زمینهساز بروز سرطان شود. گرمایش زمین یکی از پدیدههای مناقشهبرانگیز است که قرابت محتوایی عمیقی با این بحث دارد. گرمایش زمین، نظریه است یا فرضیه یا یک واقعیت؟
آیا گرمایش جهانی فقط یک نظریه است؟
پدیدههای هواشناسی به دلیل آشوبیبودن، نسبت به شرایط اولیه بسیار حساس هستند. اندکی تغییر در شرایط اولیه، میتواند نتیجه را بهگونه پیشبینیناپذیری تغییر دهد، بهخصوص اگر پدیدههای آبوهوایی را آنتروپوژنی* در نظر بگیریم، موضوع پیچیدهتر هم میشود. تغییرات آنتروپوژن یا مردمزاد، تغییراتی هستند که به دست انسان در طبیعت انجام شدهاند. گزارش «کمیته بینالمللی بررسی تغییرات آبوهوایی»** این دیدگاه را تأیید میکند که تغییرات جوی به احتمال بسیار زیاد ناشی از عواملی است که بشر در آنها دخالت داشته. پیشبینی وضعیت آینده تغییرات آبوهوایی بر اساس حدس و گمان نیست. دیتاها و دادههای جمعآوریشده طبق الگوهای کامپیوتری مدلسازی میشوند و به کمک این مدلسازیها میتوان آینده سیستم را شبیهسازی کرد.
تبیین یا پیشبینی؟
دادههای تجربی که دانشمندان با محاسبه و آزمایش به دست میآورند، باید بتوانند پدیدههای جوی و تغییرات آبوهوایی سالهای گذشته را تبیین کنند و توضیح دهند و همچنین باید قادر باشند پیشبینی مطلوبی از تغییرات آینده آبوهوا در اختیار ما بگذارند. اینکه از تعبیر «پیشبینی مطلوب» استفاده میکنیم و نه «پیشبینی دقیق»، دلیل خاصی دارد. پدیدههای هواشناسی در ذات خود «آشوبی»*** هستند و اتفاقا بههمیندلیل است که هیچ ابرکامپیوتری قادر نیست مثلا هوای سه ماه بعد را پیشبینی کند. گزارش کمیته بینالمللی بررسی تغییرات آبوهوایی نشان میدهد که زمین به شکلی غیرطبیعی از سال ١٨٨٠ تاکنون در حدود ٠,٨٥ درجه سلسیوس گرمتر شده است. این یک واقعیت یا فکت**** علمی است، نه نظریه است و نه فرضیه و نه قانون. اینکه ما برای تبیین این پدیده چه نظریهای طرح میکنیم، داستان دیگری است. ممکن است یک نفر بگوید دلیل این افزایش مثلا جادوی سیاه یا نفرین خدایان است. این هم به نوعی یک نظریه است، اما زمانی که در علم از نظریه صحبت میکنیم، مقصودمان چنین گزارههایی نیستند. نظریهها باید قدرت تبیینکنندگی داشته باشند. باید شواهد گوناگونی آنها را تأیید کنند و عقلانی باشند و بسیاری ویژگیهای دیگر. حتی ممکن است نظریههای رقیبی هم برای تبیین یک پدیده وجود داشته باشند که در این صورت باز هم راههایی وجود دارد که به ما میگوید کدام نظریه را بر نظریه دیگر ترجیح دهیم و چرا. اینکه سیب از درخت میافتد، یک واقعیت است. نظریهها تغییر میکنند، اما فکتها نه. سیب پیش از نیوتن هم از درخت به زمین سقوط میکرد؛ صرفنظر از اینکه شما دنیا را با هندسه اقلیدسی درک کنید یا هندسه غیراقلیدسی (مانند نظریه نسبیت اینشتین). افتادن سیب به زمین و گردش ماه به دور زمین، واقعیت هستند؛ سوای اینکه ما با بهرهگیری از چه نظریهای آنها را تبیین کنیم.
گرمایش زمین را چگونه میتوان توضیح داد؟
همانگونه که گفتیم، افزایش دمای زمین از سال ١٨٨٠ تاکنون یک فکت علمی است که با مشاهده و اندازهگیری به دست آمده است. تبیین علمی این پدیده به این معناست که بپرسیم، چرا دمای زمین از سال ١٨٨٠ تاکنون افزایش پیدا کرده است؟ و سعی کنیم استدلالهایی را صورتبندی کنیم که نتیجهاش این گزاره باشد: دمای زمین از سال ١٨٨٠ تاکنون افزایش پیدا کرده است. تبیین علمی از جهاتی شبیه به کار کارآگاهان جنایی است. دانشمند درست مثل یک کارآگاه به دنبال سرنخ و مظنون میگردد تا بتواند پدیده یا حادثه را توضیح دهد. درباره مسئله گرمایش زمین یکی، دو مظنون مهم وجود دارد: دیاکسیدکربن و متان. بررسیها نشان میدهد که افزایش یا کاهش دیاکسیدکربن با افزایش یا کاهش دما نسبت مستقیم دارد. هروقت میزان دیاکسیدکربن تغییر کرده، آبوهوا نیز همراه با آن تغییر کرده و همه شواهد حاکی از آن است که در طول ٢٠٠ سال گذشته، فعالیت انسانی، دیاکسیدکربن را به ورای محدوده طبیعی افزایش داده است. مظنونبودن دیاکسیدکربن واقعا جدی و فراتر از یک همبستگی***** ساده است و شواهد تجربی آن را تأیید میکنند. نمونه آن مطالعه روی حبابهای بهتلهافتاده هوا در یک هسته یخی ٣,٢ کیلومتری است که از اعماق سفره یخی قطب جنوب استخراج شده است. حفاری این هستههای یخی، ضرباهنگ طبیعی آبوهوای زمین در طول ٨٠٠هزار سال گذشته را آشکار میکند و نشان میدهد که بین افزایش میزان گازهای گلخانهای موجود در جو و گرمشدن زمین ارتباط مستقیمی وجود دارد. نتیجه واضح است: بین فعالیتهای انسانی بهخصوص پس از انقلاب صنعتی و میزان گازهای گلخانهای رابطه معناداری وجود دارد.
درک اشتباه از مفهوم نظریه
در برنامه تلویزیونی ثریا که چهارشنبهشب (۲۱ تیرماه ۹۶) پخش شد، اظهارنظرهای فاجعهباری درخصوص مسئله گرمایش زمین مطرح شد که دقیقا زاییده همین درک ناصحیح از مفهوم نظریه بود. در این برنامه جایی گفته میشود که چرا هرآنچه دانشمندان غربی گفتهاند، دربست پذیرفتهایم و چرا برای بررسی دیدگاه سه درصد اقلیت جامعه علمی که به گرمایش جهانی معتقد نیستند، بودجه تعیین نکردهایم. نخستین مغالطه این سخن آنجاست که اولا دیتاهای آن سه درصد نیز غربی است. ثانیا اگر بنا باشد که برای بررسی هر نظریهای، بودجهای تعیین شود، پس میتوان اعتراض کرد که چرا مثلا برای بررسی ایده مسطحبودن زمین، کارگروه و بودجهای تعریف نشده است.
*Anthropogenic
**IPCC
***chaotic
****fact
*****correlation
فایل پی دی اف این مقاله در وبسایت روزنامه شرق