سیاست اروپا در قبال ایران؛ جایی میان ترس و تناقض

روابط اروپا و حکومت جمهوری اسلامی طی چهاردهه گذشته روال پر پیچ و خمی داشته است. این روابط را در یک نظرگاه کلی نه می توان خوب و نه بد نامید لیکن اغلب سیاستمداران اروپایی در دوره های مختلف رویکردی دوگانه و گاه متناقض در برابر رژیم حاکم ایران پیش گرفته اند. رفتار سیاسی اروپایی ها دو چهره دارد. از یک سو به تعبیر شبکه تلویزیونی آلمانی داس ارسیته  “برای ملایان خودشیرینی می کنند” (مانند دولت آلمان) و یا در جریان سفر حسن روحانی به رم، حاضر می شوند مجسمه های تاریخی برهنه در موزه معروف کاپیتول را با دیوار سفید بپوشانند (مانند دولت ایتالیا). از دیگر سو منتقد و مخالف نقش بی ثبات کننده حکومت ایران در خاورمیانه هستند. در ماه های اخیر وبسایت علی خامنه ای سخنانی از او را منتشر کرد که در آن گویی که انتظاراتش از اروپا برآورده نشده و با انتقاد از اروپا می گوید انتقادهایش «نه به خاطر سیاست‌های امروزشان، به خاطر ذات خبیثی [است] که حکومت‌های اروپایی در طول این چند قرن از خودشان نشان داده‌اند». به سختی می توان دریافت که به راستی در پس ذهن سیاست گذاران اروپایی چه می گذرد. آلمان، فرانسه و بریتانیا در عین حال که از برنامه موشکی جمهوری اسلامی ابراز نگرانی می کنند، از بهمن ماه گذشته تا کنون در پی اجرایی شدن ساز و کاری به نام اینس‌تکس نیز بوده اند تا به کمک آن تحریم های اعمال شده توسط دولت ایالات متحده آمریکا را به نوعی خنثی یا کم اثر کنند. موضع نهایی اروپا به راستی کدام است؟ در نهایت آیا عزم جدی سیاسی در اروپا برای حفظ برجام وجود دارد یا چنین عزمی وجود ندارد؟ به راستی چه چیزی پشت مواضع سیاستمداران اروپایی پنهان شده است؟ آیا رویکرد اروپا در قبال حکومت جمهوری اسلامی صرفا بر مبنای محاسبات سیاسی و اقتصادی طرح ریزی شده است؟

اروپای سنتی در بحران چهل سالگی انقلاب اسلامی

چهره اروپا با واحد پولی مشترک و پس برداشته شدن مرزها، بسیار با گذشته های دور متفاوت است. هر چند که ایتالیا و فرانسه و هلند و بریتانیا، بازیگران مهم اروپایی اند اما در تمام سناریوهای احتمالی آینده (سناریوهایی مانند خروج هلند از اتحادیه اروپا، کنار گذاشتن یورو در ایتالیا و …) آلمان یک بازیگر تعیین کننده خواهد بود. یک قاره آنسوتر، این ایران است که اکنون به یک گره کور تبدیل شده و سیاستمداران آلمانی را در برابر یک بحران قرار داده است. به ویژه پس از آن که نیلز آنن، وزیر مشاور در وزارت خارجه آلمان در مراسم حکومتی بیست و دوم بهمن در برلین شرکت کرده و اشتاین مایر رئیس جمهور پیام تبریک به حکومت ایران فرستاد، بسیاری از رسانه های این کشور از عملکرد تناقض آلود و با استاندارد دوگانه این سیاستمداران به شدت انتقاد کردند.  موج اعتراضات به خصوص در رسانه ها و در بین روزنامه نگاران آلمانی به حدی بالا گرفت که رالف اشتگنر سیاستمدار چپ گرای حزب اس پ د آن را توطئه ای برای نابودی توافق هسته ای با ایران دانست و روزنامه نگاران آلمانی معترض را دوستان ترامپ نامید که در راه رسیدن به این هدف به رئیس جمهور آمریکا کمک می کنند. اشتاین مایر رئیس جمهور آلمان نیز در پی دفاع از عملکرد خود برآمد و تبریک به مناسبت بیست و دوم بهمن را یک رسم قدیمی دانست که سایر روسای جمهور آلمان نیز انجام می داده اند و این کار بخشی از رسم ادب دیپلماتیک محسوب می شود. این در حالی است که اشتاین مایر از ارسال پیام تبریک به دونالد ترامپ پس از انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده خودداری کرده بود و برخی از روزنامه نگاران آلمانی با اشاره به همین استاندارد دوگانه در رفتار دیپلماتیک، فشار رسانه ای را بر او افزایش دادند.

ترس آلمانی

اصطلاح «ترس آلمانی» (به زبان آلمانی*) مفهومی است که به زبان انگلیسی هم راه یافته و یک خصلت اجتماعی، سیاسی و رفتار جمعی آلمانی ها را توصیف می کند. آنگست، احساسی است نزدیک به هراس و اضطراب در برابر موقعیت های دشوار یا تهدیدات بیرونی و اگراین اصطلاح را با رویکرد فلسفی واکاوی کنیم به مفاهیمی چون اضطراب اگزیستانسیالیستی و آراء فیلسوفانی چون کی یرکه گارد و هایدگر خواهیم رسید.  ترس آلمانی یک ویژگی جمعی آلمانی هاست که درباره آن بسیار سخن گفته اند و نوشته اند. مانفرد اشمیت**  پژوهشگر علوم سیاسی معتقد است “بیشترین ترس” آلمانی ها در ارتباط با وظایف حل نشده در زمینه های سیاست و اقتصاد است. هراس از هرگونه تغییر در آلمان به قدری عمومی و فراگیر است که آلمانی ها خود را در برابر هرگونه رخداد غیرمترقبه با انواع و اقسام بیمه حفاظت می کنند. از اتحاد آلمان در سال ۱۹۹۰ گرفته تا شیوع جنون گاوی و آنفولانزای مرغی، از بحران پناهجویی سال ۲۰۱۵ و بسیاری وقایع دیگر به هراسی اجتماعی دامن زده که بسیار مورد مطالعه قرار گرفته است. برخی ریشه “جرمن آنگست” را در وقایع قرن بیستم و دو جنگ جهانی جستجو می کنند و هراس از تکرار آنچه که حدفاصل ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ با ظهور حزب نازی در این کشور اتفاق افتاد. مفهوم جرمن آنگست ممکن است در نگاه اول، صرفا یک حدس و برآورد خام باشد اما نگاهی به برخی بررسی ها و نظرسنجی ها نشان می دهد که آلمانی ها واقعا هراس و اضطراب بیشتری از همسایگان یا شرکای اروپایی خود دارند. (بررسی این *** شاخص ترس آلمانی ها را  ۱۴۶ از ۳۰۰ ارزیابی کرده در حالی که در انگلستان این عدد ۱۰۳ و در هلند ۶۶ است) . این ترس، دوراندیشی، اضطراب از تغییر یا هرآنچه که بتوان نام گذاشت در سیاست و اقتصاد نیز بروز پیدا کرده و از همین رو حتی در جریان تظاهرات گسترده اعتراضی دی ماه ۹۶ در ایران، اشپرینگر سیاستمدار حزب راستگرای آ اف د در توییتر خود نوشت: یک رژیم ملایان پایدار بهتر از یک سوریه دوم با صدها هزار کشته و میلیونها پناهجو است. این ترس از موج پناهجویان و هراس از تکرار سناریوی سوریه در بین سیاستمداران آلمانی به حدی رایج است که آنها را به یک تناقض بنیادین کشانده است. برای نمونه در حالیکه بر اساس بررسی های انجام شده پنجاه و نه درصد آلمانی ها در درجه اول از ترور و تروریسم هراس دارند لیکن دولت آلمان  بر خلاف مشی بریتانیا که حزب الله لبنان را در لیست تروریستی قرار داد، اعلام کرد بازوی سیاسی این گروه لبنانی را تروریستی نمی داند.

یهودی ستیزی

بنیامین واینتهال*****، روزنامه نگار اورشلیم پست از جمله روزنامه نگارانی است که نیلز آنن وزیر مشاور وزارت خارجه آلمان را به دلیل شرکت در مراسم دهه فجر در سفارت حکومت ایران در برلین به شدت مورد انتقاد قرار داد و نیلز آنن نیز او را به دلیل این انتقاد، در توییتر بلاک کرد. واینتهال نه تنها آنن بلکه بسیاری دیگر از سیاستمداران آلمانی را صراحتا متحد حکومت ایران می داند. به عبارت دیگر متحد حکومتی که آشکارا وعده نابودی اسرائیل را می دهد. اتهام یهودی ستیزی و انکار هولوکاست در آلمان اتهام بزرگی است اما مطالعات و بررسی های بسیاری نشان می دهد که یهودی ستیزی به شکلی سنتی هنوز در آلمان وجود دارد. آریا شهروز شالیکار نویسنده ایرانی اسرائیلی آلمانی در کتاب خود با عنوان یهودی ستیزی آلمان جدید می نویسند، به نظر می رسد نه تنها آلمان بلکه بخشی بزرگی از اروپا دوباره به دهه سی میلادی بازگشته اند. مطالعات دیگری این جملات شالیکار را تایید می کند. یولیوس شوپس مورخ و پژوهشگر علوم سیاسی می گوید ۱۵تا ۲۰ درصد آلمانی ها دیدگاه های یهودی ستیزانه دارند.  وزارت داخله آلمان تنها در سال ۲۰۱۷ تعداد ۱۴۵۳ عمل مجرمانه مرتبط با یهودی ستیزی گزارش کرده است.

میل به استقلال سیاسی از آمریکا

دونالد ترامپ در آخرین ماه های سال گذشته میلادی در جدال توئیتری با امانوئل ماکرون که ایده ایجاد ارتش واحد اروپایی را طرح کرده بود سخنی با این مضمون نوشت که اگر واشنگتن وارد جنگ جهانی اول و دوم نمی‌شد، مردم فرانسه در پاریس باید آلمانی یاد می‌گرفتند. سخن ترامپ درست باشد یا نباشد واقعیت این است که اندیشه چپ گرایانه ضدآمریکایی در آلمان و فرانسه، هم در جامعه و هم در بین سیاستمداران به یک مد زمانه تبدیل شده است. بسیاری از شهروندان این کشورها در شبکه های اجتماعی، با هرچه که جهت گیری امریکایی داشته باشد مخالف اند. ماکرون در خلال همان حملات توییتری دونالد ترامپ به صراحت اعلام کرده بود که فرانسه کشور دست نشانده ایالات متحده نیست. به نظر می رسد که نه تنها سیاستمداران اروپایی بلکه بسیاری از شهروندان این کشورها می خواهند کشورهایشان سیاستی مستقل از ایالات متحده داشته باشد و از این اتهام که اروپا، مستعمره امریکاست بسیار می رنجند. البته بیشتر کشورهای اروپایی در عمل وامدار ایالات متحده هستند و این طرح مارشال و برنامه بهبود اروپا در سال ۱۹۴۷ بود که تا سال ۱۹۵۲ بیش از ۱۳ میلیارد دلار کمک مالی راهی اروپا کرد. در این میان آلمان بر اساس طرح مارشال به تنهایی در حدود ۱.۴ میلیارد دلار آن زمان  (معادل بیش از  ۱۳ میلیارد دلار امروز) از آمریکا کمک گرفته و بنابراین توسعه سیاسی و اقتصادی خود را تا حد زیادی مدیون کمک های ایالات متحده آمریکاست. این مساله اما در سیاست خارجی کشورهای اروپایی به شکل دیگری نمود پیدا کرده و سیاستمداران اروپایی به منظور اثبات استقلال سیاسی، در بسیاری موارد گویا تعمدا سیاستی متفاوت با ایالات متحده پیش می گیرند تا نشان دهند مستعمره یا غلام حلقه به گوش آمریکا نیستند. این مساله به خصوص در مساله سیاست خارجی اروپا در قبال ایران پررنگ تر و مشهودتر است. پاسخ به اینکه منشاء سیاست دوگانه و متناقض اروپا به ویژه آلمان در قبال حکومت ایران چه می تواند باشد قطعا پیچیده تر از آن است که با یک یا دو عامل قابل توضیح باشد. بسیاری هیچ یک از این فاکتورهای احتمالی را درست نمی دانند و بر این باورند که سیاست خارجی اروپا، فقط بر مبنای محاسبات سیاسی و برآوردهای اقتصادی است. با این وجود نمی توان انکار کرد که سمت و سوی محاسبات سیاسی نیز صرفا ماهیت سیاسی ندارد و می تواند پس زمینه های روانشناختی و حتی فلسفی و یا ایدئولوژیک داشته باشد.

 

*German Angst
**Manfred G. Schmidt
***The Unisys Security Index

****AfD

*****Benjamin Weinthal

 

لینک این مقاله در وبسایت رادیو فردا

Leave a Reply