عرفان کسرایی| روزنامه شرق، شماره ۳۰۴۶ – پنج شنبه ۷ دي۱۳۹۶
علل عقبماندگي علمي ممالک خاورميانه چيست؟ چرا غرب در پروژه توسعه علم و فناوري موفق بوده، اما ممالک شرقي غالبا درجا زده و در مواردي به جاي پيشرفت، پسرفت کردهاند؟ اينها بخشي از پرسشهايي است که بسياري از متفکران و انديشمندان شرقي در يکي دو قرن اخير از خود پرسيدهاند و هر يک به فراخور انديشه و ديدگاه خود، تلاش کردهاند پاسخي براي آن بيابند. براي طراحي يک نقشه راه توسعه علمي، خيلي چيزها را بايد بدانيم، مثلا تعريف منسجم و جامع و مانع از توسعه علمي. بايد دقيقا بدانيم وقتي از توسعه علمي صحبت ميکنيم، مقصودمان چيست. تنظيم سندهاي توسعه نيز بهسادگي نوشتن يک انشا درباره تعطيلات تابستان نيست، مسلتزم اين است که صاحبنظران و جامعهشناسان و دانشمندان، با طرحي دقيق و مشخص و زمانبندي شده، به دور از کليگويي بتوانند يک نقشه راه مشخص و واضح را ترسيم کنند. نکته ديگر اين است که در چنين طرحي بايد موانع توسعه علم را شناخت، توسعه علمي باشد يا مذاکرات صلح يا طرحهاي اقتصادي کلان، تفاوتي نميکند. براي پيشبرد هر طرحي بايد موانع توسعه آن طرح را شناخت. تا موانع را نشناسيم، نميتوانيم نقشه راه ترسيم کنيم. برخي از اين موانع بومي هستند و برخي موانعي هستند که در هر کشور ديگري نيز ممکن است وجود داشته باشند.
طرحي واقعي يا خيالي
طرح توسعه علمي بايد واقعي باشد. اين نقشه راه نبايد اجزا و المانهايي داشته باشد که در دنياي واقعي وجود ندارند يا خيالي باشند؛ مثلا وقتي چند مهندس راه، نقشهاي از طرح جادهاي را که در دست احداث است، روي کاغذ ميآورند، ممکن است از بوتههاي خشک کنار جاده بسته به اهميت آنها صرفنظر کنند، اما اگر يک مهندس طراح، صخرهاي را در بخشي از جاده طراحي کند که در دنياي واقعي وجود ندارد، چنين طرحي بياعتبار است و ساخته تخيل طراح. طرح توسعه بايد بر اساس واقعيتهاي موجود باشد در غير اين صورت، به سرنوشت پروژههاي نيمهکارهاي دچار ميشود که پس از مدتي راهي موزه ميشوند يا در ادارههاي بايگاني خاک ميخورند. موانع اصلي در راه پيشرفت علم غالبا ماهيت اجتماعي دارند؛ موانعي که در اين يادداشت به صورت خلاصه به سه ستون عمده آن اشاره خواهيم کرد.
١- موانع اقتصادي
فقر مادي را اساسا ميتوان بهعنوان يک مانع بر سر راه توسعه علم بهشمار آورد. با وجود آنکه بسياري از اکتشافات نظري و تجربي بزرگ در شرايط فقر مادي به ثمر رسيدهاند، اما رفاه مادي نيز ميتواند يک مانع سر راه توسعه علم باشد. از ديگرسو بودجههاي کلان و پولهاي زيادي ممکن است صرف تعداد کمي از ايدههاي بيمصرف شود. از ديد کلي ميتوان علوم را به دو دسته تقسيم کرد. علوم مبتنيبر هزينههاي سرسامآور (که اصطلاحا به
بیگ ساینس مشهورند)، علومي هستند که در آنها بهجاي استفاده از انديشه و تفکر و ارائه نظريات هوشمندانه براي کشف رازهاي طبيعت، از ابزارهاي بسيار پرهزينه بهره برده ميشود؛ يعني به عبارتي علومي که در آنها محتواي نظري به علم کاربردي و حتي تکنولوژي تقليل داده ميشود.
– علوم برجسته با وجود اينکه بهلحاظ نظري بسيار عميق هستند و مرزهاي دانش و فهم انسان از طبيعت را به صورت حيرتبرانگيزي تغيير ميدهند؛ اما براي صورتبندي آنها هزينههاي ميليارددلاري نياز نيست؛ مثلا از جمله علوم برجسته ميتوان به نظريه نسبيت اينشتين، نظريه تکامل داروين يا معادلات ماکسول يا فارادي اشاره کرد. «رابرت تي. ديکسون» در کتاب «نجوم ديناميکي» مينويسد: «من اطمينان دارم اگر مشکلات مالي نبود، طرحي شبيه به طرح سيکلوپها را که سالها پيش براي دريافت سيگنالهاي احتمالي حيات هوشمند در کيهان پيشنهاد شد، دنبال ميکرديم. دهها آنتن راديويي بزرگ به ترتيبي چيده ميشدند که مقادير زيادي انرژي را در شعاع به نسبت باريکي متمرکز کنند. اما هزينه اين کار حداقل ۱۰ ميليارد دلار است! يا مثال ديگر در زمينه بیگ ساینس، شتابدهندههاي ذرات است که براي راهاندازي آن چيزي حدود ١٠ ميليارد يورو معادل ٢٠ برابر تمام بودجه پژوهشي ايران در سال ١٣٩١ هزينه صرف شده است. از اين جهت بیگ ساینس به صورت انحصاري در دست دولتها و دانشمندان کشورهايي باقي ميماند که مثلا تنها براي يکي از موسسات پژوهشيشان؛ مانند ناسا بيش از ۱۷ ميليارد دلار بودجه در نظر ميگيرند. به همين جهت بسياري از پژوهشهاي بنيادين به دليل عدم تأمين بودجه لازم، اساسا حتي بررسي و مطالعه نميشوند و ما بخش زيادي از توليد علم در حيطه بیگ ساینس را از دست ميدهيم، اما مشکل بر سر اين است که ما نهتنها از قافله توسعه بیگ ساینس عقب ميافتيم، بلکه همان علوم برجسته را که در دسترستر است، نيز از دست ميدهيم». يک گزارش اشپيگل نشان ميداد که تنها ۳۱۲ دانشگاه از هزارو ٨٠٠ دانشگاه کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي در توليد مقالات علمي سهم دارند و همچنين ۱۴ کشور از ۲۸ کشور با پايينترين ميزان توليد علمي، از بين کشورهاي عضو سازمان کنفرانس اسلامي هستند. جالب است بدانيم که در سالهاي ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۳، ۲۰ کشور از ۵۷ کشور عضو سازمان کنفرانس اسلامي فقط ٣٤/٠ درصد از توليد ناخالص داخلي خود را به پژوهش اختصاص دادهاند. اين در حالي است که ميانگين جهاني سهم پژوهش از توليد ناخالص داخلي ۲.۳۶ درصد است.
٢- موانع مبتنيبر باور
چندي پيش وزارت آموزشوپرورش ترکيه اعلام کرد که از اين پس مبحث تکامل در مدارس تدريس نخواهد شد. تکامل زيستي که تاکنون تنها در عربستانسعودي (و ظاهرا سودان) در متون درسي ديده نميشد، اينک قرار است از کتابهاي زيستشناسي مدارس ترکيه نيز حذف شود. اين مثال، يک نمونه آشکار از موانع مبتنيبر باور يا ايدئولوژيک سد راه توسعه علم است. بنيادگرايان با آن بخش از علم نظير معادلات ماکسول يا فارادي و نظريههاي الکترومغناطيس مشکلي ندارند. مدل اتمي بوهر يا تامسون مشمول سانسور و منع ايدئولوژيک نميشود و در طول تاريخ، نظريههايي مانند نظريه داروين در زيستشناسي يا نظريه کوپرنيکي در نجوم بوده که با مشکلات فراواني روبهرو شده است. البته موانع ايدئولوژيک صرفا مربوط به ممالک شرقي نيست و امروزه درخصوص پژوهشهاي ژنتيک در بسياري از کشورهاي پيشرفته نيز موانعي ايدئولوژيک وجود دارد. در آمريکا دولت بوش در آگوست سال ۲۰۰۱ محدوديتهايي براي پژوهشهاي سلولهاي بنيادي ايجاد کرده بود که به مدت هشت سال ادامه داشت. کليساي کاتوليک رم نيز مخالفت عجيبي با مسئله سلولهاي بنيادي دارد، درحاليکه پژوهش در زمينه سلولهاي بنيادي، به گواه پژوهشگران و متخصصان، شايد شاهکليد حل چالشهاي پزشکي مدرن باشد. از نظر بسياري از مردم در سراسر دنيا، کاربرد بيوتکنولوژي در کشاورزي دخالت در کار خدا تلقي ميشود. «پرنس چارلز»، وليعهد انگلستان که شديدا از غذاهاي تغييرژنتيکييافته انتقاد ميکند، ميگويد: «من اعتقاد دارم که اين نوع تغيير ژنتيکي، انسان را وارد حيطهاي ميکند که فقطوفقط متعلق به خداوند است». در عربستانسعودي، پژوهش در زمينه تغييرات ژنتيکي گياهان، مسئله و مشکلي ندارد، اما ؛ يعني تشخيص قبل از تولد (تشخيص بيماري يا وضعيت جنين يا رويان قبل از تولد) ممنوع است. در تاريخ علم اروپا نيز مثالهاي بيشماري ميتوان يافت که نشان ميدهد توسعه نظريههاي علمي با چه موانع ايدئولوژيکي روبهرو بوده است. «جوردانو برونو»، فيلسوف و کيهانشناس ايتاليايي، به دليل نشر باورهايي که مخالف تعاليم کليساي کاتوليک بود، به حکم دادگاه تفتيش عقايد و با موافقت پاپ کلمنت هشتم در شهر رم سوزانده شد و کتابهاي او تا همين سال ١٩٦٦ در فهرست کتابهاي ممنوعه کليسا قرار داشت. البته مقصود از موانع ايدئولوژيک صرفا محدوديتهاي ديني نيست. حتي ايدئولوژي مارکسيستي هم ممکن است پژوهشهايي را که با ديدگاههاي مارکسيستي ناسازگار است، محدود کند. حتي فراتر از آن، انديشههاي دنياي مدرن که مبتني بر آزادي انسان و برابري همه انسانها، فارغ از نژاد و رنگ پوست و زبان هستند، خود ممکن است به عنوان موانع ايدئولوژيک عمل کرده و سد راه توسعه علم شوند. کتاب «بررسي روانشناختي خودکامگي» اثر «مانس اشپربر»، روانشناس آلماني، را به ياد بياوريم که پيش از جنگ جهاني دوم نوشته شده بود. اين کتاب صرفا ديدگاههاي روانشناسي «اشپربر» را بازنمايي ميکرد، اما باعث شد که او نهتنها از ترس نازيها تا مدتها به زندگي پنهاني روي آورد، بلکه حتي کمونيستهاي پيرو «استالين» هم مطالعه اين کتاب را ممنوع کردند و مشهور است که هواداران «استالين» حتي ازدستزدن به اين کتاب هم پرهيز ميکردند و در نهايت گشتاپو (پليس مخفي آلمان نازي)، تمام نسخههاي اين کتاب را يافته و نابود کرد.
٣- جعل و تقلب
در کنار موانع اقتصادي و موانع ايدئولوژيک، يک عامل مهم ديگر نابودکننده امکانات و استعدادهاي موجود در کشورهاي درحالتوسعه است. پژوهشگران جعلي در جامعه علمي، بودجههاي پژوهشي را حيفوميل ميکنند و بودجهاي را که بايد در واقع صرف توسعه علوم شود، هدر ميدهند و در قالب طرحهاي بيمحتوا، حتي يک خشت روي خشت توسعه علم کشور نميگذارند. با خاليکردن جيب بودجه پژوهش، ديگر چيزي براي دانشجويان مستعد که ممکن است ايدههاي ناب و فوقالعادهاي هم داشته باشند، باقي نميماند و پژوهشگران واقعي ممکن است ماهها و سالها در انتظار دريافت وامهاي خرد بمانند و دستآخر به هيچ نتيجهاي هم نرسند. مسئله جعل، قبل از آنکه ريشه در آموزش عالي داشته باشد، در آموزشوپرورش هم ديده ميشود. روي شيشه بسياري از کافينتها نوشته شده: تحقيق دانشآموزي (يا دانشجويي) پذيرفته ميشود. بهابتذالکشاندن مفهوم تحقيق (و پژوهش) از همين مسائل آغاز ميشود و به توسعه علم آسيبهاي جدي وارد ميکند. با حيفوميل بودجههاي پژوهشي ازسوي پژوهشگران جعلي، سهم زيادي براي پژوهشگران واقعي که ايدههاي ناب و عملي و اصولي دارند، باقي نميماند. تشخيص پروژههاي بيمحتوا يا حتي مجعول و ساختگي که وجود خارجي ندارند، اما به دليل روابط و زدوبند ممکن است بودجههاي کلاني از بخش پژوهش را عايد خود کنند، چندان سخت نيست و هميشه عدهاي متخصص هستند که تشخيص دهند يک بودجه پژوهشي براي يک پروژه جعلي تعريف شده يا واقعا براي يک پروژه واقعي. سه مورد از موانع توسعه علم که به صورت اجمالي به آن پرداختيم، تنها دلايل عقبماندگي علمي ما نيستند. آنچه گفته شد، شايد کوه يخي باشد که تنها قله برآمده آن از زير آب را ميبينيم. در عمل، توسعه علم و طراحي يک نقشه راه جامع براي آن، بهمراتب پيچيدهتر و دشوارتر از اينهاست؛ موضوعي که بايد مدام درباره آن بحث و تبادلنظر کرد و نوشت.
فایل پی دی اف این مقاله