عرفان کسرایی| روزنامه شرق ، شماره ۳۱۲۲ – پنج شنبه ۲۳ فروردين۱۳۹۷
علم امروزی میراث فکری چندهزارساله بشر است. دانستههای ما از جهان ماهیت دوگانهای دارد. هم بسیار است و در عین حال اندک. اما آنچه از جهان میدانیم در طول تاریخ جزء به جزء توسعه پیدا کرده و هیچ اختراع یا نظریهای علمی یکشبه ایجاد نشده است. برای مثال چرخ، ساعت، خودرو، روشنایی الکتریکی در یک لحظه بهخصوص و توسط یک نفر اختراع نشده، بلکه در یک بازه زمانی و به مرور زمان به شکل کنونی درآمده است. بنابراین معمولا در علم و فناوری بهندرت میتوان یک دانشمند را به عنوان اولین کاشف یا مخترع یا نظریهپرداز پیدا کرد. حتی نظریههای مشهور علمی مانند نظریه نسبیت اینشتین نیز میراث چندصدساله علم است و اگر ریشه آن را بشکافیم خواهیم دید که دهها نفر در شکلگیری آن نقش داشتهاند. توماس کوهن، فیلسوف و مورخ علم، جایی در کتاب مشهور خود با عنوان «ساختار انقلابهای علمی» میپرسد: اکسیژن را چه کسی کشف کرده است، کارل شیله، پریستلی، لاووازیه یا حتی پیر باین؟ یا مثلا کشف اورانوس که به ویلیام هرشل نسبت داده میشود، در نهایت حاصل کار او بوده یا لکسل؟ چون حد فاصل سالهای ۱۶۹۰ تا ۱۷۸۱ یعنی زمانی که هرشل مشاهده اورانوس را ثبت کرد، این جرم آسمانی حداقل ۱۷ بار مشاهده شده بود. پرسش اینجاست که اولین نفر چه کسی بوده است؟ اینکه چرا دانستن اولین نفر مهم است، هم به لحاظ تاریخی مهم است و هم حتی سیاسی یا حتی احتمالا روی حساب مسائل ناسیونالیستی. درست مثل جدال تاریخی بر سر اینکه گالیله ایتالیایی برای اولین بار قمرهای مشتری را کشف کرده است یا سیمون ماریوس آلمانی.
القاب غیررسمی در دنیای علم
در فرهنگ عامه معمولا از اولین پایهگذاران هر علم یا صنعت و فناوری به عنوان پدر یا مادر آن رشته نام برده میشود. این لقب غیررسمی در علم و تکنولوژی معمولا متداولتر است و چنین نامگذاریاي در اغلب زمینههای غیرعلمی خیلی پذیرفتهشده نیست. چه در مقیاس جهانی و چه در مقیاس بومی، عموما افرادی هستند که برای نخستینبار ابداع، اختراع یا کشف یا نظریهای را معرفی کردهاند. بعضی اوقات این عنوان تنها به یک نفر اطلاق نمیشود و ممکن است به صورت همزمان چند نفر در این عنوان غیررسمی سهیم باشند. مانند لقب پدر بمب اتمی که هم به انریکو فرمی اطلاق میشود و هم به رابرت اوپنهایمر و هم به لئو زیلارد. درباره اختراعاتی مانند رادیو و تلویزیون یا تلفن نیز وضع به همین منوال است و معمولا چند نفر را به عنوان پدر این اختراعات در نظر میگیرند. دلیل آن هم واضح است. آنچه به صورت عرفی بتوان تلویزیون یا تلفن نامید، در یک روز مشخص و توسط یک نفر اختراع نشده است. اما در برخی علوم مانند ژنتیک به صورت ضمنی پذیرفته شده که مثلا گرگور مندل پدر علم ژنتیک است و معمولا این عنوان به دیگری نسبت داده نمیشود. یا عدهای که ژان پیاژه را پدر روانشناسی شناختی میشناسند و فروید را پدر علم روانشناسی مدرن. در کنار لقب غیررسمی پدر یک علم، اگر اولین مخترع یا کاشف و دانشمند، زن باشد، به عنوان مادر اختراع یا یک علم شناخته میشود. مثلا گریس هاپر که به عنوان مادر برنامهنویسی کامپيوتری شناخته شده است. در ایران هم معمولا بنیانگذاران علوم مختلف را به این نام میخوانند. مانند دکتر پریرخ دادستان که مادر روانشناسی ایران نام گرفته و دکتر محمد قریب که با عنوان پدر علم پزشکی اطفال در ایران شناخته میشود. این عنوان غیررسمی در بسیاری از زمینههای علمی و فناوری دیده میشود. پدر علم زلزلهشناسی ایران، پدر علم کویرشناسی ایران، پدر علم تغذيه ايران، پدر علم شیلات ایران و…، اما ممکن است مورد توافق همه نباشد. ولي به شکل عرفی پذیرفته شده است که اگر فردی برای نخستینبار، دانشی را به کار بسته یا معرفی کرده، به او لقب پدر یا مادر آن زمینه اعطا شود که عنوانی غیررسمی است و از روی ادای احترام و پاسداشت به کار گرفته شده است. مثلا اینکه دکتر قریب به عنوان پدر علم پزشکی اطفال در ایران شناخته میشود، بیدلیل نیست. تأسیس اولین بیمارستان تخصصی اطفال یا تربیت نسل پزشکان متخصص اطفال که بعدها هر کدام از اساتید برجسته این علم شدند، باعث شده تا فردی مانند دکتر قریب به عنوان پدر علم پزشکی اطفال لقب گیرد. همین پیشگامبودن در یک زمینه بهخصوص، یک اجماع عمومی بین متخصصان و حتی مردم عادی به وجود میآورد که بر مبنای آن یک فرد را پدر یا مادر یک علم بنامند. این پیشگامبودن معمولا از نظر تاریخی به شکل عرفی پذیرفته شده و قابل اثبات است. اینکه دکتر عباسقلی دانشور، پدر جراحی نوین قلب ایران لقب گرفته به دلیل آن است که دکتر دانشور در حدود نیمقرن پیش، اولین مرکز جراحی قلب ایران را بنیان گذاشت و اولین عمل جراحی قلب باز و تعویض دریچه میترال در ایران را انجام داد.
دکتر، مهندس، پروفسور و القاب رسمی
از القابی مانند پدر یا مادر یک زمینه علمی خاص که بگذریم، عناوین پرطمطراق بهخصوص در جوامع خاورمیانهای به نوعی یک رتبهبندی اجتماعی نیز هستند. دکتربودن در بسیاری از این کشورها یک رتبه اجتماعی تلقی میشود که فرد را سزاوار احترامی مضاعف میکند. در حالی که یک فرد پزشک یا مهندس یا استاد دانشگاه در بسیاری از جوامع پیشرفته صرفا یک فرد شاغل مانند سایرین است و مرتبه بالاتر اجتماعی از یک نقاش یا مربی ورزشی یا کتابفروش یا خلبان و نانوا ندارد. البته عناوین، تیترها و القاب در جوامع مختلف کارکردهای گوناگونی دارند. در بافت فرهنگی ما در ایران و در بسیاری از کشورهای آسیایی، مفهوم و ماهیت تکریم استاد و معلم با سایر فرهنگها متفاوت است. مثلا مفهوم لقبی مانند سنسی
در زبان و فرهنگ ژاپنی برای فرهنگهای دیگر چندان قابل درک و معادلسازی نیست. فرهنگی که در آن الگوی آموزش، مشارکت دانشآموز و استاد نیست. بلکه دانشآموز رتبهای پایینتر دارد و باید در برابر استاد زانو بزند و سراپاگوش و در نهایت احترام فقط و فقط بیاموزد. در مناسبات دانشگاهی و آکادمیک جهان، بهکارگیری لقب پروفسور در همه جا به یک شکل نیست. در ایران معمولا حتی به استادتمام عضو هیئت علمی نیز بهندرت پروفسور اطلاق میشود. گویی قانون نانوشتهای در این زمینه وجود دارد و غالبا فقط از اساتیدی که از دانشگاههای خارج از کشور برای شرکت در همایش یا سخنرانی آمدهاند، با لقب پروفسور نام برده میشود و برای استادی همرده و به لحاظ آکادمیک همرتبه که در داخل درس خوانده و تدریس کرده، معمولا از این لقب استفاده نمیکنند. دلیل این مسئله البته هیچ ارتباطی با رتبهبندیهای آکادمیک داخل و خارج از کشور ندارد. استفاده از لقب پروفسور در ایران به عنوان یک پُز شیک و برای اعتباربخشی به میهمان مدعو در فضای آکادمیک کشور موضوع تازهای نیست. از نظر فرهنگی استفاده از لقب و عنوان آکادمیک به صورت برجسته، از فرهنگ فرانسه و آلمان وام گرفته شده است و در مقابل به باور بسیاری، فرهنگ آنگلوساکسون در مقایسه با این دو جامعه آسانگیرتر است. همانطور که گفتیم این یک مسئله کاملا فرهنگی است. مثلا در جامعه ایرانی، مقصود از عنوانکردن تیتر پروفسور یا استاد برای یک فرد، ادای احترام به وی تلقی میشود در حالی که ممکن است در یک فرهنگ دیگر تنها برای مشخصکردن و نامبردن رده شغلی فرد استفاده شود.
القاب غیررسمی در دنیای علم
در فرهنگ عامه معمولا از اولین پایهگذاران هر علم یا صنعت و فناوری به عنوان پدر یا مادر آن رشته نام برده میشود. این لقب غیررسمی در علم و تکنولوژی معمولا متداولتر است و چنین نامگذاریاي در اغلب زمینههای غیرعلمی خیلی پذیرفتهشده نیست. چه در مقیاس جهانی و چه در مقیاس بومی، عموما افرادی هستند که برای نخستینبار ابداع، اختراع یا کشف یا نظریهای را معرفی کردهاند. بعضی اوقات این عنوان تنها به یک نفر اطلاق نمیشود و ممکن است به صورت همزمان چند نفر در این عنوان غیررسمی سهیم باشند. مانند لقب پدر بمب اتمی که هم به انریکو فرمی اطلاق میشود و هم به رابرت اوپنهایمر و هم به لئو زیلارد. درباره اختراعاتی مانند رادیو و تلویزیون یا تلفن نیز وضع به همین منوال است و معمولا چند نفر را به عنوان پدر این اختراعات در نظر میگیرند. دلیل آن هم واضح است. آنچه به صورت عرفی بتوان تلویزیون یا تلفن نامید، در یک روز مشخص و توسط یک نفر اختراع نشده است. اما در برخی علوم مانند ژنتیک به صورت ضمنی پذیرفته شده که مثلا گرگور مندل پدر علم ژنتیک است و معمولا این عنوان به دیگری نسبت داده نمیشود. یا عدهای که ژان پیاژه را پدر روانشناسی شناختی میشناسند و فروید را پدر علم روانشناسی مدرن. در کنار لقب غیررسمی پدر یک علم، اگر اولین مخترع یا کاشف و دانشمند، زن باشد، به عنوان مادر اختراع یا یک علم شناخته میشود. مثلا گریس هاپر که به عنوان مادر برنامهنویسی کامپيوتری شناخته شده است. در ایران هم معمولا بنیانگذاران علوم مختلف را به این نام میخوانند. مانند دکتر پریرخ دادستان که مادر روانشناسی ایران نام گرفته و دکتر محمد قریب که با عنوان پدر علم پزشکی اطفال در ایران شناخته میشود. این عنوان غیررسمی در بسیاری از زمینههای علمی و فناوری دیده میشود. پدر علم زلزلهشناسی ایران، پدر علم کویرشناسی ایران، پدر علم تغذيه ايران، پدر علم شیلات ایران و…، اما ممکن است مورد توافق همه نباشد. ولي به شکل عرفی پذیرفته شده است که اگر فردی برای نخستینبار، دانشی را به کار بسته یا معرفی کرده، به او لقب پدر یا مادر آن زمینه اعطا شود که عنوانی غیررسمی است و از روی ادای احترام و پاسداشت به کار گرفته شده است. مثلا اینکه دکتر قریب به عنوان پدر علم پزشکی اطفال در ایران شناخته میشود، بیدلیل نیست. تأسیس اولین بیمارستان تخصصی اطفال یا تربیت نسل پزشکان متخصص اطفال که بعدها هر کدام از اساتید برجسته این علم شدند، باعث شده تا فردی مانند دکتر قریب به عنوان پدر علم پزشکی اطفال لقب گیرد. همین پیشگامبودن در یک زمینه بهخصوص، یک اجماع عمومی بین متخصصان و حتی مردم عادی به وجود میآورد که بر مبنای آن یک فرد را پدر یا مادر یک علم بنامند. این پیشگامبودن معمولا از نظر تاریخی به شکل عرفی پذیرفته شده و قابل اثبات است. اینکه دکتر عباسقلی دانشور، پدر جراحی نوین قلب ایران لقب گرفته به دلیل آن است که دکتر دانشور در حدود نیمقرن پیش، اولین مرکز جراحی قلب ایران را بنیان گذاشت و اولین عمل جراحی قلب باز و تعویض دریچه میترال در ایران را انجام داد.
دکتر، مهندس، پروفسور و القاب رسمی
از القابی مانند پدر یا مادر یک زمینه علمی خاص که بگذریم، عناوین پرطمطراق بهخصوص در جوامع خاورمیانهای به نوعی یک رتبهبندی اجتماعی نیز هستند. دکتربودن در بسیاری از این کشورها یک رتبه اجتماعی تلقی میشود که فرد را سزاوار احترامی مضاعف میکند. در حالی که یک فرد پزشک یا مهندس یا استاد دانشگاه در بسیاری از جوامع پیشرفته صرفا یک فرد شاغل مانند سایرین است و مرتبه بالاتر اجتماعی از یک نقاش یا مربی ورزشی یا کتابفروش یا خلبان و نانوا ندارد. البته عناوین، تیترها و القاب در جوامع مختلف کارکردهای گوناگونی دارند. در بافت فرهنگی ما در ایران و در بسیاری از کشورهای آسیایی، مفهوم و ماهیت تکریم استاد و معلم با سایر فرهنگها متفاوت است. مثلا مفهوم لقبی مانند سنسی
در زبان و فرهنگ ژاپنی برای فرهنگهای دیگر چندان قابل درک و معادلسازی نیست. فرهنگی که در آن الگوی آموزش، مشارکت دانشآموز و استاد نیست. بلکه دانشآموز رتبهای پایینتر دارد و باید در برابر استاد زانو بزند و سراپاگوش و در نهایت احترام فقط و فقط بیاموزد. در مناسبات دانشگاهی و آکادمیک جهان، بهکارگیری لقب پروفسور در همه جا به یک شکل نیست. در ایران معمولا حتی به استادتمام عضو هیئت علمی نیز بهندرت پروفسور اطلاق میشود. گویی قانون نانوشتهای در این زمینه وجود دارد و غالبا فقط از اساتیدی که از دانشگاههای خارج از کشور برای شرکت در همایش یا سخنرانی آمدهاند، با لقب پروفسور نام برده میشود و برای استادی همرده و به لحاظ آکادمیک همرتبه که در داخل درس خوانده و تدریس کرده، معمولا از این لقب استفاده نمیکنند. دلیل این مسئله البته هیچ ارتباطی با رتبهبندیهای آکادمیک داخل و خارج از کشور ندارد. استفاده از لقب پروفسور در ایران به عنوان یک پُز شیک و برای اعتباربخشی به میهمان مدعو در فضای آکادمیک کشور موضوع تازهای نیست. از نظر فرهنگی استفاده از لقب و عنوان آکادمیک به صورت برجسته، از فرهنگ فرانسه و آلمان وام گرفته شده است و در مقابل به باور بسیاری، فرهنگ آنگلوساکسون در مقایسه با این دو جامعه آسانگیرتر است. همانطور که گفتیم این یک مسئله کاملا فرهنگی است. مثلا در جامعه ایرانی، مقصود از عنوانکردن تیتر پروفسور یا استاد برای یک فرد، ادای احترام به وی تلقی میشود در حالی که ممکن است در یک فرهنگ دیگر تنها برای مشخصکردن و نامبردن رده شغلی فرد استفاده شود.
فایل پی دی اف این مقاله