عرفان کسرایی| ۲۶ فوریه ۲۰۱۸ ، بی بی سی فارسی
از تولید انرژی هسته ای در آشپزخانه تا مارمولک های جاسوس
ظهور اینترنت و گسترش فضای مجازی کار را برای بسیاری سخت کرده است. در شبکه های اجتماعی، اظهارنظر افراد، کلمه به کلمه زیر ذره بین گرفته می شود و مورد راستی آزمایی افکار عمومی قرار می گیرد. واکنش ها نسبت به یک اظهارنظر، گاهی حتی به یک بحث بین المللی تبدیل شده و در سراسر جهان نیز انعکاس می یابد. ادعای اخیر آقای حسن فیروزآبادی در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا مبنی بر استفاده غربی ها از سوسمار، مارمولک و آفتاب پرست برای جذب امواج اتمی یکی از همین دست اظهارنظرها بود که لایوساینس هم در روز سیزدهم فوریه گزارشی درباره آن کار کرد و در گفت و گویی با متخصصان نشان داد چنین ادعایی، دست کم به این شکل که مطرح شده کاملا بی اساس و غیرعلمی است. برای کسب اطلاع از جزییات دقیقتر این موضوع با پروفسور استیون اندرسون * دانشمند آمریکایی و استاد بازنشسته دانشگاه پاسفيک که کتاب هایی درباره خزندگان ایران تالیف کرده صحبت کردم. پروفسور اندرسون با رد ادعای مطرح شده اخیر، به نکته جدیدی هم اشاره کرد و افزود اساسا در اکوسیستم ایران آفتاب پرست نداریم. ادعای جذب امواج اتمی توسط پوست خزندگان برای شناسایی معادن اورانیوم، اولین و آخرین مورد از این نوع اظهارنظرها نیست. ادعای سال ۱۳۸۵ محمود احمدی نژاد مبنی بر تولید انرژی هسته ای در آشپزخانه توسط یک دختر ۱۶ ساله دانش آموز، ادعای امام جمعه موقت تهران درباره ربط بین بی حجابی و زلزله تنها بخشی از این نوع دعاوی جنجال برانگیز است. به راستی این نوع اظهارنظرها بر چه مبنایی استوارند؟ آیا چنین دعاوی شبه علمی و یا خرافی، نشان از دوری حاکمان جمهوری اسلامی از علم و روش علمی است؟
تخصص مدیران متعهد به حکومت
محمدرضا شاه در آخرين مصاحبه ی زندگی خود در سال ۱۹۷۹ ، زمانی که در پاناما به سر می برد جایی خطاب به ديويد فراست خبرنگار شبكه ا.بي.سي.نيوز گفته بود: „آیا شما فکر می کنید آقای خمینی، فردی فاقد تحصیلات، که اگر از او به عنوان مثال درباره وجود یا عدم وجود پروتئین در دانه غلات بپرسید قادر به پاسخگویی نخواهد بود می توانسته همه ی این اتفاقات را طراحی کرده باشد؟“ . بی اطلاعی حاکمان از علم و مفاهیم علمی موضوع تازه ای نیست. از اظهارنظرهای اشتباه درباره موضوعات علمی گرفته تا استفاده غلط از کلمات حیطه علم و فناوری و یا حتی بیان ادعاهای شبه علمی در همه دوره ها وجود داشته است. اما چنین پدیده ای شاید در چهار دهه حیات جمهوری اسلامی بیش از سایر دوره های تاریخی ایران مصداق داشته باشد. از نظر تاریخی ظاهرا جمهوری اسلامی از ابتدای شکل گیری، نظر مساعدی به دانشگاه و علم نداشته است و پایه گذار جمهوری اسلامی جایی صراحتا گفته بود که خطر دانشگاه از خطر بمب خوشهای بالاتر است. با این وجود چه پیش از انقلاب ۵۷ چه پس از آن، عده ای همواره در پی سازگار کردن علم و دین بودند و از این بین حتی مهندس مهدی بازرگان تا جایی پیش رفت که تلاش می کرد مفاهیم دینی مانند دعا و روزه و انفاق و زهد را نیز با استفاده از قوانین ترمودینامیک توضیح دهد. اما این دیدگاه چندان توفیقی نیافت و به گفتمان غالب در نظام جدید تبدیل نشد. جمهوری اسلامی با گذشت چند سال پس از انقلاب، به تدریج دریافت که اداره کشور با رویکرد ایدئولوژیک و نگاه فقهی و کلماتی مانند احکام مُزارعه، مُساقات و مُغارسه و بر مبنای مکاسب شیخ انصاری ممکن نیست. تب دستیابی به القاب دانشگاهی بالا گرفت و بر خلاف دهه نخست که عناوین ایدئولوژیک مانند حاج یا سید و نظایر آن رواج داشت، بسیاری از مقامات به تدریج به دانشگاهی شدن و دستیابی به تیتر دکترا علاقمند شدند. در همین کشاکش، بحث معادل سازی مدارک حوزوی و دانشگاهی نیز پیش آمد و بر اساس مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی، سطح چهار حوزه علمیه، قابل معادل سازی با مدرک دانشگاهی دکترا شد. فراتر از آن، اشتیاق دستیابی به یک وجهه دانشگاهی و آکادمیک در بین مقامات دولتی بالا گرفت و سهمیه ها و امکاناتی نیز برای این افراد در نظر گرفته شد. بسیاری مدیران سطوح مختلف نظام با استفاده از فرصت ایجاد شده به تحصیل در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترا پرداختند و برخی مانند علی کُردان با مدرک دکترای جعلی از دانشگاه آکسفورد به سمت های بالای دولتی نیز دست یافتند. ملقب شدن به تیتر دکترا می توانست پذیرش سخنان این افراد را از سوی مردم ساده تر کند و همچنین به کارگیری اصطلاحات علمی، گوینده سخن را در نظر عموم، معتبر و کاربلد جلوه دهد. اما در این بین، برخی از مقامات یا نظریه پردازان حکومتی در گوشه و کنار، سخنانی بر زبان می آوردند که غالبا به سوژه طنز افکار عمومی تبدیل می شد. بیان خرافات یا نظریات شبه علمی یا تئوری توطئه به نوعی ناآگاهی و بی اطلاعی این افراد را از مفاهیم و اصطلاحات علمی نشان می داد و به بیان دیگر، با تیتر دانشگاهی و میزان تحصیلات ادعایی آنها همخوانی نداشت.
از تولید انرژی هسته ای در آشپزخانه تا مارمولک های جاسوس
شنیدن اظهارنظرهای عجیب و غیرعقلانی و غیرعلمی در رسانه های رسمی جمهوری اسلامی موضوع تازه ای نیست و صرفا به سیاستمداران محدود نمی شود. روحانی سالخورده ای که در برنامه تلویزیونی ، منشا زلزله را وجود رگی در زمین می داند که توسط یک فرشته مخصوص، تکان خورده و مردم یک منطقه را به سبب گناهانشان کیفر می دهد، اظهارات دکتر روازاده که از سرطان زا بودن نمک یُد دار و فلوراید موجود در خمیردندان، از اعتیاد به الکل وعینکی شدن افراد به دلیل جویدن آدامس ، یا از ورود ژن عنکبوت به انسان با خوردن شیر بزهای تراریخته سخن می گوید تنها بخشی از این اظهارنظرهاست. گاهی این نوع اظهارنظرها شبه علمی یا خرافی نیستند و ماهیت تئوری توطئه ** دارند. برای نمونه محمود احمدی نژاد جایی گفته بود دشمن، ابرهایی را که به سمت ایران میآیند، تخلیه میکند و كشورهای اروپایی با استفاده از تجهیزاتی خاص، به گونه ای عمل كرده اند كه ابرها تخلیه شده و ابرهای بارش زا به كشوری های منطقه از جمله ایران نرسد. گاهی هم اظهارنظرها می تواند ناشی از بی اطلاعی از کلیت یک موضوع باشد. مانند امام جمعه ای که کلمه سانتریفیوژ را „سانتیو ویز“ تلفظ کرده یا سعید مرتضوی، دادستان سابق عمومی و انقلاب تهران که کلمه ی ایمیل را با ریمل آرایشی زنانه جابجا گرفته بود. اما اظهارنظر محمود احمدی نژاد مبنی بر این که یک دختر ۱۶ ساله دانش آموز در آشپزخانه منزل موفق به تولید انرژی هستهای شده به قدری دور از ذهن بود که نمی شد آن را صرفا یک لغزش زبانی یا سهوی دانست. البته ترویج خرافات و یا تئوری های توطئه (مانند تاثیر هارپ و ایجاد زلزله های عمدی) صرفا محدود به مقامات یا نظریه پردازان جمهوری اسلامی نمی شود. مدتی پیش بنیانگذار یک شبکه خبری مخالف حکومت به نام آمدنیوز از موکل و طلسم صحبت کرده بود و اینکه حاکمان جمهوری اسلامی، در آب سدها و در داروها آب دعا می ریزند تا مردم کرخت شوند.
ناکارآمدی در نظر، ناکارآمدی در عمل
اظهارنظرهای غیرعلمی و دعاوی غیرعقلانی برخی از مدیران نظام حاکم، پیامدهای تبلیغی منفی برای حاکمیت به دنبال داشته است. مدیری که از زمینه کاری خود اطلاع دقیقی ندارد ولی به واسطه رانت ها و یا بورسیه های غیرقانونی، به مدارج بالای مدیریتی در سیستم حاکمیت دست یافته، ممکن است در برابر رسانه ها سخنانی غیرعقلانی و حتی ناقض قواعد پذیرفته شده ی علم طرح کند که به گفته بسیاری، مایه آبروریزی جامعه علمی ایران در نزد افکار عمومی جهان می شود. لیکن بدتر از آن زمانی است که مساله از حوزه نظر خارج می شود و به حوزه عمل و مسایل اجرایی نظیر سدسازی، محیط زیست، اقتصاد و نظایر آن کشیده می شود. در چنین شرایطی، ناکارآمدی نیروهای متخصصی که حاکمیت تربیت کرده در عمل آشکار می شود. مثال مشهور این ناکارآمدی، پروژه سد گتوند است که از اردیبهشت سال۱۳۷۶ و با عملیات انحراف آب کارون توسط گروه سپاسد (وابسته به قرارگاه سازندگی خاتم الانبیا) و با مشورت شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس (زیر مجموعه آستان قدس رضوی) وارد فاز اجرایی شد. پروژه ای که چهار هزار میلیارد تومان هزینه برده و اینک تنها دو راه پیش روی خود دارد. یا باید نابود یا از شبکه خارج شود که به گفته بسیاری متخصصان، هیچ کدام از این دو راه در عمل قابل اجرا نیست. ″سد گتوند″ یک اظهار نظر اشتباه علمی مانند ادعای آقای فیروزآبادی مبنی بر استفاده جاسوسان از پوست جانوران صحرایی برای شناسایی معادن اورانیوم نیست. سد اشتباهی گتوند، نماد ناکارآمدی علمی و محصول نادیده گرفتن متخصصان در جمهوری اسلامی است. نابودی آن خوزستان را زیر آب می برد و خارج کردن آن از شبکه نیز ١٢ سال زمان می برد و در حدود ١٠هزار میلیارد تومان بودجه نیاز دارد. یعنی بیش از دو برابر آن چه که برای احداث آن هزینه شده است.
نسخه منتشر شده این مقاله در وبسایت بی بی سی فارسی ، نسخه تعدیل شده و قدری متفاوت است
*Steven C. Anderson
**Conspiracy theory
حکومت نادانان…انقلاب 57 دومینوی حماقت رو فعال کرد و هنوز این سرزمین در حال فروپاشی ست…