عرفان کسرایی| مجله دانستنیها، شماره 125
سفرها تا همین یک قرن اخیر گاهی ماهها به طول میانجامید و مردم با رنج و مشقت بسیار مسافت بین شهرها را از طریق بیابانها و کوهستانها طی میکردند.
تصور اینکه روزی بتوان سوار بر یک شیء پرنده فلزی شد و همین مسافت را تنها ظرف چند ساعت طی کرد، حتی در مخیله آنها نیز نمیگنجید. تجربهای را تصور کنید که به 200 سال پیش سفر کردهاید و با مردم آن دوره، نه از پیشرفتهترین تکنولوژیهای روز، بلکه از تلویزیون، هواپیما، لولهکشی گاز، تلفن، موبایل، پروژکتور، یخچال یا کامپیوتر صحبت میکنید. آنها به احتمال زیاد حتی یک کلمه از توضیحات شما را نیز متوجه نخواهند شد.
حال بیایید عکس این قضیه را تصور کنیم. یعنی ببینیم که اگر فردی از دنیای 200 سال پیش به چشم به هم زدنی به دنیای ما وارد شود، چه خواهد دید. قطعا تماشای شهرهای پر نور در شب، اتوبانها و خیابانها، خودروهای در حال حرکت و چراغ چشمک زن هواپیمایی که در آسمان است، چراغ راهنمایی یا خودپرداز بانک کنار خیابان برای او غیرقابل فهم است و بنابراین جادویی یا بیگانه به نظر خواهد رسید. اما او هنوز در بخشی از باورهای خود با مردم 200 سال بعد از خودش مشترک است و از چیزهایی صحبت میکند که بسیاری از مردم هنوز هم به آن معتقدند!
مثلا ممکن است بگوید سال ۱۳۹۴ سال بز یا گوسفند است، بنابراین سال پربرکتی خواهد بود و در این سال پول زیادی عاید افراد میشود و عدد خوشیمن این سال ۱۲ است و میتوان در این سال دوستان خوبی از متولدین سالهای خوک و خرگوش پیدا کرد. این ادبیات و این کلمات و اساسا این باور برای بسیاری از افراد امروزی بیگانه نیست.
مقصودم این است که اگر شما برای انسان 200 سال پیش از اسمارت فون صحبت کنید، او تنها به شما خیره نگاه خواهد کرد و هیچ حرف مشترکی با یکدیگر نخواهید داشت. اما اگر انسان 200 سال پیش برای یکی از دوستان ما از درست درآمدن فال تاروت صحبت کند، دوست ما حرفهای مشترک زیادی در این زمینه با او خواهد داشت. مثلا دوست معاصر ما ممکن است به فرد 200 سال پیش بگوید که خواهر همکلاسی دخترخالهاش پیش فالگیر رفته بوده و فالگیر به او گفته که به زودی خبر خوبی خواهی شنید و تقریبا چند روز بعد، خواهر همکلاسی دخترخاله دوست ما در کنکور کارشناسیارشد پذیرفته شده است.
اغلب ما پیرامون خود دوستانی داریم که طالع خود و دوستانشان را بررسی میکنند تا ببینند طالعشان به یکدیگر میخورد یا نه! افراد بسیاری را دیدهام که برای دور شدن بدیمنی و اتفاقات بد، به در و دیوار خانه یا حتی به آینه جلوی خودرو، یک سنگ آبی سورمه ای (معمولا این سنگها از ترکیه وارد میشود) میآویزند و معتقدند این سنگها انرژیهای منفی را از خانه دور میکند. اما اینکه اساسا انرژی منفی چیست و به فرض اینکه چنین چیزی وجود هم داشته باشد، چه ارتباطی به آویختن یک سنگ یا پلاستیک آبی رنگ دارد، مشخص نیست. ساده دلی و بی اطلاعی از علم، به همین سادگی میتواند افراد را به صورت بالقوه در معرض فریب قرار دهد. بازار پرسود و مارکتینگ عظیم فریب عمومی، تنها به فالگیری و رمالی و درمان با فوت کردن انرژی مثبت یا کمک گرفتن از حلقههای کیهانی خلاصه نمیشود. فروش همین سنگها یا حتی اسپند و قفل یا دفترچههای طالع بینی چینی و هندی و … در ابعاد وسیع، یک تجارت پرمنفعت است که سودش از ناآگاهی و خرافه پرستی مردم معمولی است.
باری! پای کهنترین باورهای خرافی از گذشتههای دور، به عالیترین دستاورد هوش و دانش بشری مانند هواپیما هم باز شده و برای نمونه در بسیاری از شرکتهای هواپیمایی ردیف صندلی ۱۳ وجود ندارد و معمولا ردیف ۱۲ و ۱۴ بلافاصله پشت سر هم قرار دارند. «لوفتهانزا» باشد یا «ایرفرانس» تفاوتی نمیکند، مساله این است که چگونه یک باور باقیمانده از عصر جادوگری توانسته هنوز هم در باورهای اجتماعی نقش بازی کند. شرکت هواپیمایی لوفتهانزا حتی ابتکار دیگری نیز به خرج داده و در بسیاری از پروازها ردیف شماره ۱۷ هم دیده نمیشود. دلیل آن باور به نحس بودن این عدد در فرهنگ ایتالیا و برزیل عنوان شده است.
از لوگوی خودروی فرانسوی پژو گرفته تا پرچم بسیاری از ایالتهای آلمان نقش شیر، خرس یا نظایر آن دیده میشود که در حال غریدن پنجههایش را بالا گرفته یا از دهانش آتش بیرون میآید. در حقیقت این یک سنخ شیء باوری یا به عبارتی «فتیشیسم» * است. به این معنا که پیشینیان ما تصور میکردند با داشتن این نماد، نیرو و قدرت شیر یا خرس به آنها تفویض میشود.
این مغالطه مشابهت در قلمرو پزشکی بیش از هر جای دیگری نمود پیدا میکند. مثلا در چین برای افرادی با مشکلات بینایی، خفاش ساییده تجویز میشد. زیرا به اشتباه تصور میشد خفاش دید خوبی دارد. در اروپا ریه روباه برای بیماران آسمی تجویز میشد؛ چون باور غلط این بود که روباه پرطاقت است. در ایران آب انار و آب آلبالو و نظایر آن به دلیل مشابهت با خون، بهعنوان مایعاتی خون ساز تبلیغ میشوند! در آمریکا برخی پزشکان طب جایگزین** مغز خام را برای بیماریهای مغزی تجویز میکردند. در تمام این موارد فرض بنیادین بر این است که با مصرف یک چیز، شما مقداری از ویژگیهای آن چیز را کسب میکنید.
در دهه ۸۰ میلادی تصور میشد زخم معده ناشی از استرس است. این دیدگاه مبتنی بر نوعی «یابندهگرایی نمودگرایانه» بود. مردم فکر میکردند که زخم معده ناشی از استرس است، چون داشتن زخم معده احساسی شبیه به تحت استرس بودن دارد. (ر.ک به بری مارشال-۱۹۸۳ و مارتین بلیستر،دانشگاه وندربیلت) مثالهایی از این دستکم نیستند. راه دوری نرویم. اسپند دود کردن در فرهنگ ما ایرانیها، بهتر بگویم ترقترق کردن دانههای اسپند در آتش این تلقی و تصور را ایجاد میکند که چشم حسود میترکد و بنابراین بلا و رویدادهای ناگوار از فرد دور میشود!
درباره تحویل سال نو نیز باورهای خرافی بسیاری در گوشه و کنار هست. مثلا نامگذاری دورهای سالها به نام حیوانات و اعتقاد به اینکه هرکدام از این سالها، رویدادهای خاصی را در پی دارد. برای نمونه باور به اینکه درسال گاو، نبردها و قهرمانیها افزایش پیدا میکند، روی این حساب که معتقد بودند گاوها به هم بسیار شاخ میزنند و در ستیز هستند! یا اینکه در سال نهنگ بارش باران زیاد خواهد شد. هنوز عده زیادی بر این باورند که در روز سیزده بدر باید برای راندن نحسی از خانه بیرون روند ونحسی را در طبیعت به درکنند. یا تصور میکنند گرهزدن سبزه یا درست کردن رشته پلو، معنای بهخصوصی دارد و گره از مشکلات زندگی باز میکند یا رشته زندگی را به دست انسان میدهد.
جعفر شهری در کتاب طهران قدیم، بخشی از خرافات رایج مردم در خصوص تحویل سال را ذکر کرده که البته بسیاری از آنها امروزه منسوخ شده و کمتر کسی پیدا میشود که به آن معتقد باشد. مثلا مردم معتقد بودند اگر روز اول سال شنبه باشد؛ «در آن سال غله نیکو باشد و انگور نیکو بود و انجیر را آفت رسد و سیل و طغیان بسیار باشد! مار و ملخ و مور و زنبور و کک و مگس بسیار شود، در روم گوسفندان را آفت رسد و آخر سال نرخها گران گردد و حال کوه نشینان و محصول پنبه نیکو بود!»
به همین ترتیب برای سایر روزهای هفته بهعنوان نخستین روز سال جدید، این باورهای خرافی در بین مردم رایج بود.
باری! باور به خرافات، مبتنی بر یک صورتبندی اشتباه از مسائل زندگی واقعی است. فراموش نکنیم که اعمال و رفتار ما براساس باورهایمان شکل میگیرد و بسیار بعید است که اعمال برآمده از باورهای اشتباه، درست از آب دربیایند. اگرچه که عموما هیچکسی خود را خرافاتی نمیداند و مثلا یک نفر که روابط و زندگیاش را بر مبنای طالعبینی چینی و ماه تولد سایرین تنظیم میکند، بهندرت خود را فردی خرافاتی توصیف میکند. اما درعینحال به صورت کاملا تناقضآلودی ممکن است همین فرد، آویختن نعل اسب پشت در برای خوش شانسی را خرافات ارزیابی کند. خرافات و شبه علم دو روی یک سکه هستند. هومیوپاتی و حلقههای شعور کیهانی برای درمان بیماریها به همان میزان بیاساساند که شکستن تخممرغ برای درمان سردرد یا آویختن سنگ آبی برای دور شدن بلا یا دود کردن اسپند برای در امان ماندن از رویدادهای ناگوار.
حال بیایید عکس این قضیه را تصور کنیم. یعنی ببینیم که اگر فردی از دنیای 200 سال پیش به چشم به هم زدنی به دنیای ما وارد شود، چه خواهد دید. قطعا تماشای شهرهای پر نور در شب، اتوبانها و خیابانها، خودروهای در حال حرکت و چراغ چشمک زن هواپیمایی که در آسمان است، چراغ راهنمایی یا خودپرداز بانک کنار خیابان برای او غیرقابل فهم است و بنابراین جادویی یا بیگانه به نظر خواهد رسید. اما او هنوز در بخشی از باورهای خود با مردم 200 سال بعد از خودش مشترک است و از چیزهایی صحبت میکند که بسیاری از مردم هنوز هم به آن معتقدند!
مثلا ممکن است بگوید سال ۱۳۹۴ سال بز یا گوسفند است، بنابراین سال پربرکتی خواهد بود و در این سال پول زیادی عاید افراد میشود و عدد خوشیمن این سال ۱۲ است و میتوان در این سال دوستان خوبی از متولدین سالهای خوک و خرگوش پیدا کرد. این ادبیات و این کلمات و اساسا این باور برای بسیاری از افراد امروزی بیگانه نیست.
مقصودم این است که اگر شما برای انسان 200 سال پیش از اسمارت فون صحبت کنید، او تنها به شما خیره نگاه خواهد کرد و هیچ حرف مشترکی با یکدیگر نخواهید داشت. اما اگر انسان 200 سال پیش برای یکی از دوستان ما از درست درآمدن فال تاروت صحبت کند، دوست ما حرفهای مشترک زیادی در این زمینه با او خواهد داشت. مثلا دوست معاصر ما ممکن است به فرد 200 سال پیش بگوید که خواهر همکلاسی دخترخالهاش پیش فالگیر رفته بوده و فالگیر به او گفته که به زودی خبر خوبی خواهی شنید و تقریبا چند روز بعد، خواهر همکلاسی دخترخاله دوست ما در کنکور کارشناسیارشد پذیرفته شده است.
اغلب ما پیرامون خود دوستانی داریم که طالع خود و دوستانشان را بررسی میکنند تا ببینند طالعشان به یکدیگر میخورد یا نه! افراد بسیاری را دیدهام که برای دور شدن بدیمنی و اتفاقات بد، به در و دیوار خانه یا حتی به آینه جلوی خودرو، یک سنگ آبی سورمه ای (معمولا این سنگها از ترکیه وارد میشود) میآویزند و معتقدند این سنگها انرژیهای منفی را از خانه دور میکند. اما اینکه اساسا انرژی منفی چیست و به فرض اینکه چنین چیزی وجود هم داشته باشد، چه ارتباطی به آویختن یک سنگ یا پلاستیک آبی رنگ دارد، مشخص نیست. ساده دلی و بی اطلاعی از علم، به همین سادگی میتواند افراد را به صورت بالقوه در معرض فریب قرار دهد. بازار پرسود و مارکتینگ عظیم فریب عمومی، تنها به فالگیری و رمالی و درمان با فوت کردن انرژی مثبت یا کمک گرفتن از حلقههای کیهانی خلاصه نمیشود. فروش همین سنگها یا حتی اسپند و قفل یا دفترچههای طالع بینی چینی و هندی و … در ابعاد وسیع، یک تجارت پرمنفعت است که سودش از ناآگاهی و خرافه پرستی مردم معمولی است.
باری! پای کهنترین باورهای خرافی از گذشتههای دور، به عالیترین دستاورد هوش و دانش بشری مانند هواپیما هم باز شده و برای نمونه در بسیاری از شرکتهای هواپیمایی ردیف صندلی ۱۳ وجود ندارد و معمولا ردیف ۱۲ و ۱۴ بلافاصله پشت سر هم قرار دارند. «لوفتهانزا» باشد یا «ایرفرانس» تفاوتی نمیکند، مساله این است که چگونه یک باور باقیمانده از عصر جادوگری توانسته هنوز هم در باورهای اجتماعی نقش بازی کند. شرکت هواپیمایی لوفتهانزا حتی ابتکار دیگری نیز به خرج داده و در بسیاری از پروازها ردیف شماره ۱۷ هم دیده نمیشود. دلیل آن باور به نحس بودن این عدد در فرهنگ ایتالیا و برزیل عنوان شده است.
از لوگوی خودروی فرانسوی پژو گرفته تا پرچم بسیاری از ایالتهای آلمان نقش شیر، خرس یا نظایر آن دیده میشود که در حال غریدن پنجههایش را بالا گرفته یا از دهانش آتش بیرون میآید. در حقیقت این یک سنخ شیء باوری یا به عبارتی «فتیشیسم» * است. به این معنا که پیشینیان ما تصور میکردند با داشتن این نماد، نیرو و قدرت شیر یا خرس به آنها تفویض میشود.
این مغالطه مشابهت در قلمرو پزشکی بیش از هر جای دیگری نمود پیدا میکند. مثلا در چین برای افرادی با مشکلات بینایی، خفاش ساییده تجویز میشد. زیرا به اشتباه تصور میشد خفاش دید خوبی دارد. در اروپا ریه روباه برای بیماران آسمی تجویز میشد؛ چون باور غلط این بود که روباه پرطاقت است. در ایران آب انار و آب آلبالو و نظایر آن به دلیل مشابهت با خون، بهعنوان مایعاتی خون ساز تبلیغ میشوند! در آمریکا برخی پزشکان طب جایگزین** مغز خام را برای بیماریهای مغزی تجویز میکردند. در تمام این موارد فرض بنیادین بر این است که با مصرف یک چیز، شما مقداری از ویژگیهای آن چیز را کسب میکنید.
در دهه ۸۰ میلادی تصور میشد زخم معده ناشی از استرس است. این دیدگاه مبتنی بر نوعی «یابندهگرایی نمودگرایانه» بود. مردم فکر میکردند که زخم معده ناشی از استرس است، چون داشتن زخم معده احساسی شبیه به تحت استرس بودن دارد. (ر.ک به بری مارشال-۱۹۸۳ و مارتین بلیستر،دانشگاه وندربیلت) مثالهایی از این دستکم نیستند. راه دوری نرویم. اسپند دود کردن در فرهنگ ما ایرانیها، بهتر بگویم ترقترق کردن دانههای اسپند در آتش این تلقی و تصور را ایجاد میکند که چشم حسود میترکد و بنابراین بلا و رویدادهای ناگوار از فرد دور میشود!
درباره تحویل سال نو نیز باورهای خرافی بسیاری در گوشه و کنار هست. مثلا نامگذاری دورهای سالها به نام حیوانات و اعتقاد به اینکه هرکدام از این سالها، رویدادهای خاصی را در پی دارد. برای نمونه باور به اینکه درسال گاو، نبردها و قهرمانیها افزایش پیدا میکند، روی این حساب که معتقد بودند گاوها به هم بسیار شاخ میزنند و در ستیز هستند! یا اینکه در سال نهنگ بارش باران زیاد خواهد شد. هنوز عده زیادی بر این باورند که در روز سیزده بدر باید برای راندن نحسی از خانه بیرون روند ونحسی را در طبیعت به درکنند. یا تصور میکنند گرهزدن سبزه یا درست کردن رشته پلو، معنای بهخصوصی دارد و گره از مشکلات زندگی باز میکند یا رشته زندگی را به دست انسان میدهد.
جعفر شهری در کتاب طهران قدیم، بخشی از خرافات رایج مردم در خصوص تحویل سال را ذکر کرده که البته بسیاری از آنها امروزه منسوخ شده و کمتر کسی پیدا میشود که به آن معتقد باشد. مثلا مردم معتقد بودند اگر روز اول سال شنبه باشد؛ «در آن سال غله نیکو باشد و انگور نیکو بود و انجیر را آفت رسد و سیل و طغیان بسیار باشد! مار و ملخ و مور و زنبور و کک و مگس بسیار شود، در روم گوسفندان را آفت رسد و آخر سال نرخها گران گردد و حال کوه نشینان و محصول پنبه نیکو بود!»
به همین ترتیب برای سایر روزهای هفته بهعنوان نخستین روز سال جدید، این باورهای خرافی در بین مردم رایج بود.
باری! باور به خرافات، مبتنی بر یک صورتبندی اشتباه از مسائل زندگی واقعی است. فراموش نکنیم که اعمال و رفتار ما براساس باورهایمان شکل میگیرد و بسیار بعید است که اعمال برآمده از باورهای اشتباه، درست از آب دربیایند. اگرچه که عموما هیچکسی خود را خرافاتی نمیداند و مثلا یک نفر که روابط و زندگیاش را بر مبنای طالعبینی چینی و ماه تولد سایرین تنظیم میکند، بهندرت خود را فردی خرافاتی توصیف میکند. اما درعینحال به صورت کاملا تناقضآلودی ممکن است همین فرد، آویختن نعل اسب پشت در برای خوش شانسی را خرافات ارزیابی کند. خرافات و شبه علم دو روی یک سکه هستند. هومیوپاتی و حلقههای شعور کیهانی برای درمان بیماریها به همان میزان بیاساساند که شکستن تخممرغ برای درمان سردرد یا آویختن سنگ آبی برای دور شدن بلا یا دود کردن اسپند برای در امان ماندن از رویدادهای ناگوار.
*Fetishism
**alternative medicine
لینک این مقاله در وبسایت مجله دانستنیها