گزارش یک پرونده‌ی فراطبیعی

عرفان کسرایی| مجله دانستنیها

توانایی های حیوانات گاهی فراتر از انتظار آدمی است. شامپانزه ها، دلفین ها ، طوطی ها ، سگ ها و اسب‌ها گاهی رفتارهای فوق العاده عجیبی از خود نشان می دهند که شبیه به ادراک فراحسی*   به نظر می رسد. رفتار حیوانات پیش از وقوع زلزله یا خیلی مثال های دیگر. یکی از نمونه های تاریخی عجیب درباره پیچیدگی های ادراکی حیوانات باز می گردد با ماجرای هانس باهوش که در سال های ۱۸۹۵ تا ۱۹۱۶ زندگی می کرد. اسب عجیبی از نژاد ارلو ترابر** که از قرار معلوم می توانست محاسبات ریاضی انجام دهد. در سالهای پیش از وقوع جنگ جهانی اول، معلم و ریاضیدانی به نام ویلهلم فون اوستن، اسب خود هانس، معروف به هانس باهوش را معرفی کرد. او در سال ۱۹۰۴ مدعی شد که هانس، اسبی که بعدها به هانس باهوش معروف شد می تواند محاسبات ریاضی کند، ساعت را بگوید و عکس  افرادی که قبلا ملاقات کرده بوده به خاطر بیاورد و تشخیص دهد. روش پاسخگویی هانس به پرسش ها هم اینگونه بود که او با سم به زمین می کوبید و از آنجایی که الفبا را یاد گرفته بود، وقتی از اون چیزی می پرسیدند برای حرف آ یک بار و برای حرف  ب دو بار سم خود را به زمین می کوبید. هیاتی ۱۳ نفره از بهترین دانشمندان آلمان در آن زمان برای رمزگشایی از این  راز بزرگ، هانس را مورد آزمون قرار دادند. آنها می خواستند بدانند که آیا مثلا پاسخ ها به نحوی اسرارآمیز از طریق صاحب اش به او رسانده می شود یا اینکه هانس؛ یک پدیدهء نو در مسالهء هوش و استدلال در حیوانات است. اسکار پفونگست*** روانشناس اما به این مساله مشکوک بود و متوجه یک نکته بسیار عجیب و غریب شد. او در نهایت تعجب دریافت که هانس؛ زمانی که حاضران جواب را نمی دانستند یا زمانی که چشمانش بسته بود و قادر به دیدن نبود، جواب‌های غلط  می دهد. پفونگست به این نتیجه رسید که اسب برای دریافتن پاسخ به دیدن محیط نیاز دارد. نکته مهم این بود که هیچ نیازی نبود که این کمک در رساندن جواب؛ به صورت عمدی به اون منتقل شود. در نهایت مشخص شد که هانس،  پاسخ درست هر سوال را با  در نظر گرفتن تغییرات بسیار بسیار ظریف در چهرهء افراد به دست می آورد. برخی از این تغییرات در حالت چهره افراد حاضر حتی کمتر از یک پنجاهم میلی متر بودند. کسانی که پاسخ را می دانستند؛ پیش از پاسخ دادن هانس؛ ه صورت ناخودآگاه عضلات صورت شان را منقبض می کردند و هانس زیرک، این انقباض را تشخیص می داد و از آن به عنوان سر نخ پاسخ دادن استفاده می کرد. روش علمی پفونگست روانشناس هم به این شکل بود که تصمیم گرفت همان حرکات بدنی که ناظران کاملا به صورت ناخودآگاه در کنار هانس ایجاد می کردند، به صورت آگاهانه شبیه سازی کند. به این ترتیب هانس حتی بدون اینکه در برابر پرسش به خصوصی قرار بگیرد، با همان حرکات ظریف شبیه سازی شده در چهره اراد حاضر، شروع به جواب دادن می کرد و مشخص شد هوش هانس، نه از توان محاسباتی بلکه در توانایی عجیب او در دریافت ادراکی نامحسوس از چهره حاضران ناشی می شد.

*Hyper sensory perception

**Orlow-Traber

***Oskar Pfungst

Leave a Reply